د.ا.ن ایزابل
*تخ توخ*
_:کیهههههه
*تخ تخ*
_:ساراااااا
*توخ تیخ*
_:گاومیش کجایی
*ترخ توروخ*
_:اینم ک از سارا گاو تره میبینه ک باز نمیکنیم برو دیگ-_-
ایح ادمو از خواب شیرین بیدار میکینن..خواب الود سمت در رفتم و بازش کردم
?:های ا....اهم
همونطور چش بسته به در تکیه دادم تا حرفشو بزنه
_:چیه
?:خب اممم...عاممم...
_:دستشویی طبقه پایینه
?:چی?نه ینی امم...خب سارا اینجاس?
_:کی?
رسما اویزون به در داشت خوابم میبرد
?:سارا:/
_:نمیدونم کی رو میگی...😴
?:دیشب خوابیدی اصلا?:/
_:ها?😴
?:منه روانی پاشدم سر ظهری در اتاق این روانی تر از خودمو میزنم سراغ سارا رو میگیرم
صداش کم کم کمرنگ شد و بعد صدای در اومد...خواب😴
همونجا خوابیدم........شترقققق_:اوه فاک جیزس سرم
به خودم نگا کردم ک با ی شرت و ی تیشرت گشاد جلو در باز شده له شدم
_:من چطور اومدم اینجا😐
رد ی جفت کفش جلو در بود...بوت?فاچ هرییییییییی???
_:دیک برقیییییی ععععععع
پاشدم درو بستم و تکیه دادم بهش شتتتت ینی منو اینطوری دیده?ایح اون نمیفهمه سر صبح نباید بیان در اتاق یکی رو بزنن??-_-
وایسا ببینم...سارا کو?:/بز بهش بزنگم...گوشیم کو?:/چر سر صبحی همه قایم میشن-_-بالاخره گوشیمو پیدا کردم و به سارا زنگ زدم بعد دو بوق برداشت
_:هی بیب کیجه ایی
س:اومدم پیاده روی یکمم خرید میکنم
_:اممم...سرصبحی چ خریدی?:/
س:ایزابل ساعت دوازدهه:/
_:حرفی نباشه هنوز برا من صبحه:/
س:تعجب میکنم ک چرا زود بیدار شدی-_-
_:تیکه ننداز:|
س:کمی بعد میرسم بای
قط کردم و انداختم رو تخت...گوشنمیه:|
ی شلوارک لی با پیرهن سفید پوشیدم و از اتاق زدم بیرون..رفتم سمت پله ها هوف باورم نمیشه کالج به این لاشکری(لاکچری:/) و خوبی چر اسانسور ندره-____-
YOU ARE READING
I'm not Yours|| Harry Styles
FanfictionHighest ranking:1 / 2019 داستان زندگی من ی داستان کلیشه ای نیست،همه چی از دستشویی مردونه Rose club شرو شد...خب سارا باید منو به اون پارتی میبرد...