part5:

431 42 31
                                    

د.ا.ن ایزابل

*تخ توخ*

_:کیهههههه

*تخ تخ*

_:ساراااااا

*توخ تیخ*

_:گاومیش کجایی

*ترخ توروخ*

_:اینم ک از سارا گاو تره میبینه ک باز نمیکنیم برو دیگ-_-

ایح ادمو از خواب شیرین بیدار میکینن..خواب الود سمت در رفتم و بازش کردم

?:های ا....اهم

همونطور چش بسته به در تکیه دادم تا حرفشو بزنه

_:چیه

?:خب اممم...عاممم...

_:دستشویی طبقه پایینه

?:چی?نه ینی امم...خب سارا اینجاس?

_:کی?

رسما اویزون به در داشت خوابم میبرد

?:سارا:/

_:نمیدونم کی رو میگی...😴

?:دیشب خوابیدی اصلا?:/

_:ها?😴

?:منه روانی پاشدم سر ظهری در اتاق این روانی تر از خودمو میزنم سراغ سارا رو میگیرم

صداش کم کم کمرنگ شد و بعد صدای در اومد...خواب😴
همونجا خوابیدم........شترقققق

_:اوه فاک جیزس سرم

به خودم نگا کردم ک با ی شرت و ی تیشرت گشاد جلو در باز شده له شدم

_:من چطور اومدم اینجا😐

رد ی جفت کفش جلو در بود...بوت?فاچ هرییییییییی???

_:دیک برقیییییی ععععععع

پاشدم درو بستم و تکیه دادم بهش شتتتت ینی منو اینطوری دیده?ایح اون نمیفهمه سر صبح نباید بیان در اتاق یکی رو بزنن??-_-

وایسا ببینم...سارا کو?:/بز بهش بزنگم...گوشیم کو?:/چر سر صبحی همه قایم میشن-_-بالاخره گوشیمو پیدا کردم و به سارا زنگ زدم بعد دو بوق برداشت

_:هی بیب کیجه ایی

س:اومدم پیاده روی یکمم خرید میکنم

_:اممم...سرصبحی چ خریدی?:/

س:ایزابل ساعت دوازدهه:/

_:حرفی نباشه هنوز برا من صبحه:/

س:تعجب میکنم ک چرا زود بیدار شدی-_-

_:تیکه ننداز:|

س:کمی بعد میرسم بای

قط کردم و انداختم رو تخت...گوشنمیه:|
ی شلوارک لی با پیرهن سفید پوشیدم و از اتاق زدم بیرون..رفتم سمت پله ها هوف باورم نمیشه کالج به این لاشکری(لاکچری:/) و خوبی چر اسانسور ندره-____-

I'm not Yours|| Harry StylesWhere stories live. Discover now