من امده ام وای وای من امده اممم پارت فریاااادد کیند😐😂
این عکس ک گوذاشتم بر ساراس...
و اینک بعد قرون متمادی بالاخره پارت میزارم😐
ساری دیه درکل شرایطش نبیده⊙⊙
_______________________________________
ک یهو سارا زد پس کله ام_:عه چر میزنی:/
س:چر عین گاو را میری:/
_:اممم:|میگم سارا من بیروم تالار اندیشه بیام
سارا رفت کافه و منم رفتم تالار اندیشه، درو باز کردم و پشت سرم بستم عه...دسشوییا چر اینطوری شدن:/وا
اطرافشو نگا کردم از کی تاحالا دسشوی سرپایی اوردن واس ما گذاشن:|رفتم سمت اتاقکا یکم صبر کردم و به چپ و راست نگا کردم بالخره در وسط رو زدم ولی صدایی نیومد پس بازش کردم و با دیدن قیافش جیغ کشیدم اونم بدنبال من جیغ کشید من میکشیدم اون میکشید
_:ععععععععععععععععععععععععععع
اخرش یکی زدم تو صورتش:/...بیخیدا ناگهانی بیده:/
ه:چرا میزنی
_:عه
ه:تو اینجا چیکار میکنی
_:خودت چیکار میکنی
ه:وده:|
به اطراف نگا کردم_:...........عه..............عجب...........ک اینطور
هری هم با ی قیافه پوکری نگام میکرد
_:چه ژالب....دقت کردی دوباره همو تو دسشویی دیدیم?
ه:دقت کردی هی میای دسشویی مردونه?:|
_:......
شیت_:خببببب من دیه برممم سارا منتظرمه
طوری ک ضايه نشه و بطور نامحسوس باب اسفنجی گونه از دسشویی زدم بیرون و مستقیم سمت کافه...من پی پی نکردم خوووو ای وای روده هام دارن کشتی میگیرن
به کافه رسيدم و درو باز کردم، دنبال سارا میگشتم ک دیدم ژولیت گونه نشسته و ی دستشم زیر چونه اش ستون کرده، و به ی نقطه زل زده...بیچاره اون نقطه بفهمه سارا بهش داره نگا میکنه قهوه ای میشه:/رفتم پشت سرش وایستادم متوجه من نشد خم شدم و رد نگاهشو گرفتم....رسیدم به لیام و لو و نایل و البته زین...
گرفتین چیشد دیه.....و البته زین....
_:میگم خیلی خوشگله ها
یهو سارا ترسید و لیوان اب رو ریخت روم منم با دهن باز و چشای بسته وایستادم
ESTÁS LEYENDO
I'm not Yours|| Harry Styles
FanficHighest ranking:1 / 2019 داستان زندگی من ی داستان کلیشه ای نیست،همه چی از دستشویی مردونه Rose club شرو شد...خب سارا باید منو به اون پارتی میبرد...