-دییییییییییییییییینگ-
بی هوا دستمو رو میز میکشیدم و با پیدا کردن ساعت دکمه خاموششو زدم!
-دیییییییییییییییییینگ-
اه!بالشو گذاشتم رو سرم، فقط میخوام یه خواب خوش داشته باشمممم!
-دییییییییییییییییینگ-
با عصبانیت ساعت برداشتم و یه جایی پرتش کردم که
؟:اخ!
سرمو بلند کردم و با چشمای قد نخود بهش نگاه کردم
_:دیک برقی؟
از تخت اومدم پایین و رفتم بالا سرش، رو زمین افتاده بود و صورتش جمع شده بود
ه:تورخدا ولم کن، عقیمم کردی دیگه ازم چی میخواییییی
_:انقدر نازنک نارنجی نباش
با زور بلند شد و من از زیر لباس خواب خرسیم شکممو خاروندم و خمیازه به بلندای اورس کشیدم
ه:دهنت بو جوراب میده
گوشه لبمو بالا دادم و پوکر بهش نگاه کردم
_:یجوری میگی انگار دهن خودت بو شامپو پرژک میده-_-
چشاشو چرخوند و منم سمت حموم روانه شدم
ه:یادم رفت چی میخواستم بگم!
_:انقدرررر که من جذابم!
ه:اره اره:/
دستمو بالا اوردم و وارد حموم شدم!
ینی چی میتونه بهتر از یه دوش اب گرم سر صبحی باشه؟
شیر ابو باز کردم تا وان پر شه و در طی اون هم رفتم صورت و دندونامو شستم یه به تالار اندیشه هم(دستشویی)سر زدم!
برگشتم و شلپی خودمو تو وان ول کردم
نفسمو با صدا بیرون دادم و بدنمو ریلکس کردم، اخیششش!چشامو بستم و فکر کنم حدود نیم ساعتی میشد اون تو بودم که-ترق-صدای خوردن یه چیزی به در حموم اومد
_:کیه؟
از وان اومدم بیرون و روب دو شامبرمو تنم کردمو درو باز کردم که با یه توپ زرد رو به رو شدم، برشداشتم و بازش کردم که از توش یه کاغذ افتاد زمین، برشداشتمش
نوت:بازی هنوز تموم نشده ازبل!
چشامو چرخوندم پوف زبونم مو دراورد انقدر بهش گفتم ازبل نه ایزابل!این بچه چقدر فیلم نگاه میکینه؟هی به مامان میگما نزار این بچه هر فیلمی رو بیبینه!همینش مونده با ارّه بیوفته به جون ما!
با کلاه روب دو موهامو خشک میکردم و دمپایی خرگوشیامو پوشیدم رفتم پایین
_:صبح همگی بخیر!
مالیا:صبح بخیر خانوم!
مامان رو صندلی همیشگیش نشسته بود و داشت کتاب میخوند بابا هم حتما تو اتاقشه و داره کارای بیزینسش رو انجام میده-_-
یه دونه انگور برداشتم و گذاشتم دهنم
STAI LEGGENDO
I'm not Yours|| Harry Styles
FanfictionHighest ranking:1 / 2019 داستان زندگی من ی داستان کلیشه ای نیست،همه چی از دستشویی مردونه Rose club شرو شد...خب سارا باید منو به اون پارتی میبرد...