Chapter 17

1.2K 112 11
                                    

"هری قول میدم من خوبم میتونم کار کنم"من به هری گفتم که داشت واسه امروز لباس میپوشید.

من امروز صبح بالا اوردم و هری نگران بود که مریض باشم ولی نبودم.احتمالا یه چیز بد خورده بودم.کارمو با پوشیدن کفشای پاشنه دار مشکیم تموم کردم.

"این نرمال نیست.شاید باید بری دکتر"

"هری گفتم خو-"

من نتونستم جملمو تموم کنم وقتی حس کردم صبحانم داره میاد بالا.من سریع دویدم توی دستشویی،خب اونطوری که با کفش پاشنه بلند میتونم و همش اومد بالا.احساس کردم هری موامو گرفت وقتی من روی صندلی توالت خم شدم نفس نفس میزدم.

"تو میری دکتر ببینی و تمام"هری گفت.

"باشه باشه میرم ولی باید برم سر کار من خیلی کار دارم توی شرکت.من میرم پیش دکتر موقع ناهار باشه؟"من گفتمو از رو زمین بلند شدم دوباره دندونامو مسواک زدم.

"باشه"هری گفت از دستشویی رفت بیرون.

برگشت توی اتاق خواب.وقتی کارم تموم شد از دستشویی اومدم بیرون دیدم هری روی تخت نشسته.

"حاضری؟"هری سرشو از توی دستاش بلند کرد و به نشونه اره تکون داد.
اون بهم کتمو داد و هردومون پوشیدیمو رفتیم بیرون سمت ماشین.

نشستیم توی ماشین و رفتیم سمت ساختمون شرکت.دست هریو روی رونم حس کرد و سرمو بلند کردم بهش نگاه کردم.

"عزیزم مطمعنی خوبی؟من میتونم الان ببرمت بیمارستان."هری با یه صورت نگران نگام کرد.

"هری قول میدم حالم خوبه"من گفتم خم شدم سمتش و یه بوسه سریع روی گونش گذاشتم.هری اخم کرد ولی سرشو به هر حال تکون داد.

ما سریع وارد ساختمون شدیم و رفتیم توی اسانسور.
وقتی در بسته شد هری منو کشید سمت خودش و دستام فوری روی سینش قرار گرفت.

"من به بوسه صبحم نیاز دارم عزیزم"هری گفت و باعث شد بخندم و چشامو واسش بچرخونم.

من دستمو گذاشتم روی گونش و خودمو کشیدم بالا که ببوسمش،دستام سر خوردن بین موهای هری.هری بوسه رو عمیق تر کرد و لباشو به لبام محکمتر فشار داد.من خودمو کشیدم کنار از نفس افتاده بودم وقتی هری بوسه های کوچیک روی فکم و گردنم میگذاشت.

اون یه بوسه کوچیک نهایی روی لبام گذاشت و گفت"حالا واسه امروز امادم"هری لبخند زد و در اسانسور باز شد و رفتیم بیرون.من رفتم سمت دفترم و هری رفت به یه جلسه صبح زود.

Office (Sequel to Boss) |‌ CompleteOnde histórias criam vida. Descubra agora