27. Fool For You

1.5K 253 297
                                    

Hey guys 🙂💜

Welcome back to my youtube channel (wattpad story)😂😂

Don't forget to hit that like (vote) bottom


and also subsribe if you haven't done that yet😂😐

یعنی مدیونین فکر کنین قبل از نوشتن این متن در حال دیدن ویدیو brent توی یوتیوب بودماااااا 😂😬

* نمکدون بازی در می آورد *

Vote and Comment 👀

***
  

زین بازوی ویلیام رو گرفت و لبخندی زد

زین : مطمئنی نمی مونی؟

ویلیام : آره. مگه این که بمیرم و جنازه ام با اون عوضی زیر یه سقف باشه

زین : این چه حرفیه آخه؟

ویلیام دستش رو از توی دست زین بیرون کشید و به سمت در رفت

ویلیام : همینه که هست. فردا میام دنبالت ، شب بخیر

زین : شب بخیر. مواظب خودت باش

ویلیام برگشت و نگاهی به زین انداخت

ویلیام : اونی که باید مواظب خودش باشه تویی نه من

از خونه بیرون رفت و در رو پشت سرش بست
سوار ماشین لویی شد

ویلیام : بریم

لویی : مطمئنی نمی خوای پیشش باشی؟

ویلیام سرش رو به پشتی صندلی تکیه داد و چشم هاش رو بست

ویلیام : آره

لویی ماشین رو روشن کرد و از اون خونه دور شد

***

نگاهی به لیام که کنارش خوابیده بود انداخت و آهی کشید

آهسته از تخت بیرون اومد و بدون هیچ صدایی از اتاق خارج شد

از پله ها پایین رفت و به سمت آشپزخونه رفت
ساعت ها بود که با چشم های باز به سقف خیره شده بود و نمی تونست بخوابه

دست خودش نبود فقط احساس امنیت نمی کرد
انگار که هر لحظه قرار بود اتفاقی بیوفته و دوباره لیام رو به جنون بکشه

دوست نداشت این حس رو
لیام باید همون ادمی می موند که زین توی آغوشش آرامش می گرفت

لیوانی رو از داخل کابینت برداشت و از اب پر کرد

تکیه اش رو به کابینت داد و لیوان رو سر کشید
پرونده ی روی میز برای اولین بار توی این چند وقت توجه اش رو جلب کرد

Fool For You [Z.M]Where stories live. Discover now