در بر بگیر،نفس نکشد

144 46 13
                                    

اقیانوس موج هایش را باز کرد..
جنگل با شاخه هایش به ان پناه برد..
مرغ های ماهی خوار خندیدند..
ماهی ها ترسیدند..
ابرها تیره شدند..
اقیانوس فهمید چه خبر شده..
با خروش غرید..
جنگل را باد تکان داد..
باران امد..تند و خشن امد..
مرغ های ماهی خوار بلندتر خندیدند..
اقیانوس موج هایش را محکمتر به ماسه ها کوبید..
جنگل شاخه هایش را از دست داد..
اقیانوس ترسید جنگلش بیشتر بشکند..ان را در بر گرفت..
جنگل نفس کم اورد..انقدر که دیگر نکشید..
ریشه ها درامدند..
رزها پرپر شدند..
شقایق ها له شدند..
و پرنده ها دیگر اواز نخواندند..

Juncean[L.S]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora