چندروزی از صحبت یونگی و هوسوک میگذشت و یونگی رو رفتارای تهیونگ حساس شده بود و بیشتر بخاطر حرف هوسوک بود یعنی واقعا تهیونگ بهش حس داشت ؟؟ میخواست نیروشو جمع کنه و اعتراف کنه میخواست یبار تو زندگیش حسشو بگه ولی از شکست میترسید اگر تهیونگ بهش نه می گفت چی !! نفس عمیقی کشید و سعی کرد روی اهنگ های البوم جدید تمرکز کنه دو ماه تا کامبک مونده بود و حس خوبی به این اهنگ داشت و حسای یونگی بهش دروغ نمی گفت تایتل اهنگ دقیقا حسی بود که به تهیونگ داشت " ای نید یو " .
چند روز دیگ تولدش بود و بعد از اون فتوشوت و ضبط ام وی قرار بود حسابی سرشون شلوغ شه و بعد دو سالگی گروه ، به فکر کردن به مسیری که اومده بود لبخند تلخی زد زیاد سختی کشیده بود اما اون میخواست ادامه بده میخواست به خودش و خانوادش ثابت کنه اون موفق می شد . از استودیوش خارج شد قرار بود ناهار باهم بخورن به سمت رستورانی که بیشتر قراراشون اونجا بود رفت و با دیدن تهیونگ سرجاش خشکش زد انقدر زود اومده بود پس بقیه کجان ؟؟ روابط بین اون دو همیشه به طرز خجالت اوری معذب طور بود سلام ارومی بینشون رد و بدل شد و هر دو سرشونو تو گوشیشون فرو کردند از اول هم اون دو روابط نزدیکی نداشتند یونگی اوایل تا جایی که میتونست ازش دوری می کرد و خودشم نمی دونست چرا ! اون دو فقط انگار شیمیشون بهم نمیخورد یونگی با خودش فکر کرد اگر تهیونگ بهش علاقه داره اصن چیزی نشون نمیده . اگر کسی از بیرون میدید شاید هیچ وقت متوجه نمی شد که یونگی ممکنه به تهیونگ علاقه داشته باشه .
بعد از ده دقیقه نفس گیر بالاخره صدای اعضا شنیده شد و 5 نفر وارد اتاقک شدن و با سرو صدا نشستن بحث جذاب انتخاب غذا شروع شد و بعد صدای هوسوک بود که یونگی رو مخاطب قرار داد " هیونگ برای تولدت چی میخوای ؟؟" یونگی لبخند لثه ایشو نشون داد و فقط گفت "هیچی !" و بالاخره صدای تهیونگ شنیده شد و این از تهیونگ همیشه پر انرژی بعید بود که تا الان ساکت نشسته باشه "هیونگ نمیشه که بالاخره باید یه چیزی بخوای !!" شوگا میخواست داد بزنه اره یه چیزی میخوام اونم توعه " باشه باشه روش فکر می کنم بهتون میگم خوبه ؟" همه لبخندی زدن و با سر تایید کردن و اونجا بود که فکری به سر یونگی زد ، میخواست اعتراف کنه ... اون شب تو خوابگاه هر کدوم از اعضا پیامی از یونگی گرفتن که گفته بود برای تولدش که 9 روز دیگه بود چی میخواست
از جیمین یه هودی مشکی و از جین 20 سری غذای خوشمزه و از نامجون یه میکروفون جدید و از جیهوپ چندتا کتاب و از جونگوگ یه دوربین خواسته بود
ولی پیامی که تهیونگ گرفت از همه عجیب تر بود یونگی میخواست شب تولدش دوتایی برن بیرون اونم برای اینکه حس می کرد بهم نزدیک نیستن !! حس تهیونگ تو این لحظه یجوری بود که خودش ام نمی دونست ... در جواب فقط تایپ کرد "حتما هیونگگگ خوشحال میشم :)"
یونگی از نقشش برای جیهوپ گفت و جیهوپ شجاعت هیونگشو تحسین کرد و کلی ارزوی موفقیت کرد براش ، جیهوپ مطمئن بود که تهیونگم شوگا رو دوست داره و همین باعث شده بود که یونگی نیرو بگیره !! یونگی نمی دونست میخواست اون شب چیکار کنه ولی همین که گفته بود خودش قدم بزرگی به حساب میومد
خوب اینم از پارت سوم
بنظزتون جواب تهیونگ چیه ؟ یونگی رو دوست داره ؟ اصلا میرن بیرون ؟؟ چی میشه اون شب ؟؟
و یه سوال دیگه جز تهگی دوست دارید این فیک کاپل دیگ ایم داشته باشه ؟؟ من برنامه براش نداشتم اما جیکوک یا هوپمین رو بدم نمیاد کاپل کنم نظر شماها چیه ؟ 😍
YOU ARE READING
SunFlower 🌻 | TAEGI | Persian
Fanfiction[Completed] صبح سئول 9 مارچ 2020 با یه خبر هولناک شروع شد ، سر تیتر همه خبرگزاری ها در کره یک جمله بود " خواننده معروف کیم تهیونگ عضو گروه بی تی اس در یک اتش سوزی کشته شد. گزارش ها حاکی از این است او به قتل رسیده است" - taegi Started : 2019.06.12 En...