15🌻.مجازات

1.1K 199 28
                                    

" اقای مین این همه مدت کجا بودید ؟"

"چه مدت با تهیونگ شی تو رابطه بودید ؟"

"دوست دارید نتیجه دادگاه چی باشه ؟"

"حرفی دارید که به قاتل بزنید ؟"

"قصد برگشتن به بی تی س رو ندارید ؟"

"تهیونگ شی رو فراموش کردید ؟"

با سوال اخر سرجاش خشک شد و اگر دست جیهوپ نبود که هلش بده شاید همینطوری میموند و شاید مشتش فک اون خبرنگار لعنتی که حتی اینجام این سوالای احمقانشون ول نمی کرد رو خورد می کرد

همیشه تو سریالا ادما رو میدید که از پله های دادگاه دارن میرن بالا و حالا خودش به شخصیت اول اون سریالا تبدیل شده بود

بالاخره با رسیدن به در و وارد شدنشون به دادگاه کم کم سکوت همه جارو گرفت

یونگی نفس عمیقی کشید و وارد اتاق اصلی دادگاه شد ، روی صندلی اول نشست و کنارش اعضای بنگتن جای گرفتند

دستای در هم حلقه کردشو با استرس میمالید و از واکنش خودش موقع دیدن اون فرد میترسید

دست نامجون روی دستش قرار گرفت "هیونگ اروم باش " یونگی سر تکون داد و اما میدونست خیلی از این مرحله دوره

با صدای وارد شدن قاضی از افکارش خارج شد همه به احترام قاضی ایستاده بودن بعد چند دقیقه متهم وارد سالن دادگاه شد ، نفس یونگی بند اومد

داشت صورت کابوس هرروزش رو می دید ... داشت صورت کسی که زندگیش رو نابود کرد میدید ، قاتل عشقش

نمی تونست ازش چشم برداره با نگاه نفرت انگیز اون فرد روی خودش تو جاش لرزید

از نگاهش حرفش رو میخوند اون تونسته بود یونگی رو بخاطر هیچی نابود کنه

صدای بقیه رو تو بک گراند میشنید

"هیونگ هیونگ ..." این جیمین بود که داشت تکونش میداد

"باید بری تو جایگاه شاهد .." یونگی نمی دونست چطور ایستاد ولی حالا اونجا ایستاده بود و بعد از قسم خوردن داشت همه چیز رو تعریف می کرد

ار تهدید ها از نگرانی ها از اینکه چطور کابوسش شده بود از اینکه شب تولدش تهیونگ گفت با این مرد قرار گذاشته تا بخاطر پول دست از سرشون برداره یونگی گفته نه و در اخر با دعوا ،تهیونگ ، یونگی رو ترک کرده تا به ملاقات اون بره و در نهایت خبر از دست دادن تهیونگ به یونگی رسیده بود ، بعد از مرور کردن همه اون خاطرات نمی تونست تودادگاه بمونه و سریع از اونجا خارج شد و جین هیونگش دنبالش

قلپی از ابی که جین سمتش گرفته بود ، خورد با چند تا نفس عمیق خودشو اروم کرد و لبخندی به جین زد و دوتایی به دادگاه برگشتند

دادستانی درخواست اعدام داشت چون این قتل عمد بود و قاضی بعد از استراحت یک ساعته قرار بود حکم رو اعلام کنه

"مین یونگییییی" صداش باعث شد یونگی خشکش بزنه

"اینکه همه چیز زندگیتو از دست دادی چه حسیه این همون بلایی که تو سر من اوردی .." بعد خنده های نفرت انگیزش گوش یونگی رو پر کرد

یونگی دیگه نمی تونست تحمل کنه قبل اینکه کسی بتونه جلوشو بگیره یا باور کنه این یونگیه ، به سمتش حمله ور شد و مشتاش رو فقط به صورتش میزد "اون یه اتفاق بود لعنتی داداش تو پرید جلوی من اما تو ... قاتل لعنتی کشتیش ... تهیونگ کشتیییییی" نمی دونست کی بود فقط با زور چند تا دست ازش جدا شد ... از شدت عصبانیت به نفس نفس افتاده بود بزور بردنش بیرون

یونگی فقط میخواست اونو مرده ببینه ... باید میمرد ...

یکی به زور یکم بهش اب داد و بالاخره بعد چند دقیقه اروم شد .. جیهوپ جلوش زانو زده بود دست زخمیشو داشت پانسمان می کرد

تمام یکساعت تو سکوت گذشت یونگی مطمئن بود همشون تو فکرن و از حرفای اون عوضی عصبانی شدند

بالاخره همه تو دادگاه جمع شدن اون لعنتی اونجا نبود

"بنابر قانون ... و مشاهدات حکم دادگاه اعدام است !"

یونگی هیچ حسی نداشت میدونست باید خوشحال باشه میدونست ارزوش مردن اون بود اما در اخر فقط یک نفر دیگه تو این انتقام گیری اشتباه داشت جون خودش رو از دست میداد

وقتی با اعضا داشتن از دادگاه خارج می شد باز خبرنگار ها دورشون کردن

فقط میخواست از این شلوغی از همه چیز دوری کنه

قبل اینکه سوار ماشین بشه برگشت سمت خبرنگار ها

"تهیونگ رفته و دیگه بر نمی گرده ... اون فرد حکم اعدام گرفت ... بخاطر یه انتقام اشتباه ... دو نفر از دست رفتن ... کاش قبل اینکه بخوایم قلب خودمون رو سیا ه کنیم یکم فکر کنیم "

یونگی تو ماشین نشست و حالا فقط از یه چیز مطمئن بود میخواست زودتر به خونه کوچیکش برگرده

سه ماه بعد

باز به اینجا برگشته بود فقط با تفاوت اینکه چند باری خانوادش و اعضا رو دیده بود اما هیچ قصدی برای برگشتن به سئول نداشت

در خونه رو قفل کرد و پیاده به سمت گلفروشی که کار می کرد راه افتاد

همون موقع بود که گوشیش زنگ خورد "جیمین باز چی شده ؟"

"هیونگ ...؟"

"جیمین چی شده چرا صدات اینطوریه ؟"

"باید بیای سئول ..."

"چی شده ؟"

"هیونگ ... فقط بیا ..." تماس قطع شد

☀️💙

دیر شد ولی اینم از این پارت
عیدتون مبارکککک
و باید بگم با میکس تیپ یونگی به بهشت پیوستم 😂🤦‍♀️
ترک مورد علاقمم dear my friend عه
ترک مورد علاقه شماها چیه ؟؟ 💜
و این پارت کوتاه عه پس شب پارت بعدیم اپ میشه که اونم کوتاهه
و پارت ۱۷ پارت اخره :)
و شاید ، شاید افتر استوری نیز داشته باشه در حد یک پارت هنوز مطمئن نیستم :)

SunFlower 🌻 | TAEGI | PersianWhere stories live. Discover now