14🌻.ملاقات

1.2K 207 14
                                    

باورش نمی شد داره جیمین رو جلوش میبینه "چطور پیدام کردی ؟"

چشمای پر از اشک جیمین ناراحتش می کرد ، میدونست مقصره ، اون همرو تنها گذاشته بود بدون هیچ خبری 

"هیونگ واقعا نامردی ... میدونی چی کشیدیم ؟ چقدر نگرانت بودیم هر روز با استرس اینکه نکنه از بیمارستان بهمون زنگ بزنن گذشت ... "

سرشو انداخت پایین "متاسفم جیمینی ... من نمی تونستم کنارتون باشم نه میتونستم تو سئول بمونم ..."

جیمین محکم بغلش کرد "دلم برات تنگ شده ، تهیونگ دیگه نیست ، هیونگ توام نبودی ...." صدای جیمین از بغض میلرزید ، یونگی بزور جلوی گریشو گرفت

"نگفتی چجوری پیدام کردی ؟"

جیمین لبشو گاز گرفت "راستش یه ماهه که میدونیم اینجایی"

با شوک بهش خیره شد

"روزای اول همه جا دنبالت می گشتیم ولی انگار اب شده بودی تو حتی ماشینت نبرده بودی ... ولی بالاخره به کمک کاراگاه پرونده و البته خواهش های ما کارتتو ردیابی کرد و پیدات کردیم ، لااقل خیالمون راحت شد خوبی و بخاطر خودت نزدیکت نیومدیم ..."

"پس الان ؟"

"دادگاهشه ... باید برگردی هیونگ بخاطر ته ..."

باید اون رو میدید ... مثل فاجعه بود براش ولی باید از حق تهیونگش دفاع می کرد ...

سرشو تکون دادم .. بعداز جمع کردن وسایلش و قفل کردن در ... سوار ماشین جیمین شد

"چرا اومدی اینجا هیونگ ؟"

"فقط میخواستم از سئول دور باشم و .... تهیونگ اینجارو دوست داشت میخواستیم چند سال دیگه کلا دوتایی بیایم اینجا زندگی کنیم تو ارامش ... ( آه کشید) اما نشد ! .... از اعضا چه خبر ؟ خانوادم ؟"

جیمین لبخند دردناکی زد "تمام مدت دنبال تو بودیم ... البته همه دنبالت بودن ... ارمی ها ... خبرنگار ها ... بی تی اس فعالیتی نداشت و فقط بخاطر تهیونگ یه سینگل دادیم بیرون ... اولش دنیا رو بهم ریختی هیونگ ولی الان همه ارمی ها پشتتن ... داداشت کافه جیجوش رو ول کرد و پیش پدر و مادرت زندگی می کنه ... خیلی نگرانتن ... کاش حداقل به اونا یه زنگ میزدی ..."

با پشیمونی سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت ... جیمین بدون حرف ضبط روشن کرد و با شنیدن صدای جیمین اما ملودی ای که براش نا اشنا بود فهمید این همون اهنگی که جیمین ازش گفت

بدون حرف به غمگین ترین اهنگ عمرش گوش کرد و تازه اخر اهنگ فهمید اشکاش صورتشو خیس کرده ... بزرو جلوی هق هق اشو گرفت

"اون روز ... وقتی میخواستم خودمو بکشم ... صداش شنیدم .... انگار جلوم بود ... اما همش تو خیالم بود فقط بخاطر اون دارم به این زندگی لعنتی ادامه میدم اما دلم براش تنگ شده جیمین ... "

SunFlower 🌻 | TAEGI | PersianWhere stories live. Discover now