پارت ٢

1.3K 181 206
                                    


سلام

ووت و کامنت یادتون نره..

-------

همون لحظه دستی رو شونش نشست و وقتی پسر شکه برگشت باز با چهره اون دو مرد مواجه شد.

لیام با خوشرویی پیشنهاد داد اونارو برسونه، از اونجایی که زین خیلی خسته شده بود سرشو به نشونه مثبت تکون داد

زین- ممنون میشم خسته تر از اونم که بتونم رانندگی کنم.

هری- اگه ناراحت نمیشی میتونم کمکت کنم، فک کنم یکم برات سنگینه.. زیر زانو و کمر لویی روکه نیمه خواب بود رو گرفت و چن دقیقه بعد رانندشون اومد...

از ماشینشون مشخص بود جزو قشر مرفهین بی دردن ... در هر حال اصلا تحت تاثیر قرار نکرفت و زیر لب کلمه خودنما رو زمزمه کرد. تنها چیزی که اونو تحت تاثیر قرار میداد چشمای لویی بود.

هری لویی رو رو صندلی گذاشت و کنارش نشست و  اونو به خودش تکیه داد. زین روبروی لویی و کنار لیام، نشست.

ادرس رو وارد جی پی اس کرد و چند دقیقه ای تو سکوت گذشت.

لیام – فرصت نشد بهم معرفی شیم و دستشو سمت زین دراز کرد

لیام- ليام پين و هری استايلز

زین باهاش دست داد و به خودش اشاره کرد زین و بعد به پسر مست روبروش لویی

لیام – اهل کجایین؟

زین – عااام لویی و من بیشتر از سه ساله اومدیم لندن

خب جواب سوال اشتباه بود و یه جورایی پسر داشت از زیرش در میرفت ولی چرا؟؟

ليام سرشو رو گردنش كمي كج كرد و سؤالى پسر كنارشو زير نظر گرفت.

هری که ساکت بود و بیشتر سرگرم لویی بود توجهش به صحبتهای اون دوتا جلب شده بود

هری- یعنی شما بیشتر از سه ساله باهم رابطه دارین؟ یادم نمیاد هیچکدوم از رابطه هام بیشتر از چند ماه طول کشیده باش.

زین که با حضور اون مرد ارامش نداشت مخصوصا الان که یه دستشو دور گردن لویی انداخته بود و با انگشتش بازوی لویی رو خیلی اروم نوازش میرد. با لحن کاملا جدی و خشک جوابشو داد...

زین- حتما کسی رو نداشتی که ارزش نگه داشتن بیشتر از چند ماه رو داشته باشه

هری – پس میخوای بگی این پسر ارزش بیشتر از سه سال رو داشته

لحن هری مثل همیشه محکم و نیش دار بود.

لیام که میدید جو داره سنگین میشه بحث رو ناشیانه عوض کرد

لیام – چند وقته میخونی؟ کارت حرف نداشت.. باید اعتراف کنم مثل یه حرفه ای بودی..

زین –اسرار لویی باعث شد امشب بخونم ولی میدونم بیخیال نمیشه خیلی کله شقه..

Blue memories [l.s_z.m]Where stories live. Discover now