❤️سلام سلام❤️
❤️لطفا بوک رو تو ریدینگ لیستتون اد کنید❤️
ووت ⭐️⭐️و کامنت💌 یادتون نره..اين بوك رو دوست دارم و در جواب دوستاني كه ميگن چرا دير اپ ميكني بايد بگم چون خواننده هاي اين بوك حمايت نميكنن، ووت اين بوك از همه بوكام كمتره پس حق اعتراض ندارين😑
(عكس بالا رو مايك در نظر بگيريد)
چشماشو با تابش نور که با کنار رفتن پرده تو اتاق حجوم اورد روهم فشار دادو ملافه رو رو صورتش کشید.
مایک- بیدار شو گربه کوچولو قرار بود دیشب معاینت کنم ولی توی تنبل خواب بودی.
با شنیدن صدای مایک با اخم بلند شد و رو تخت نشست. سوالی نگاهشو به مرد دوخت.
مایک- هری رفته شرکتش...
لویی- تو چرا اینجایی؟
وقتی بهش پرید، مرد لباشو جمع کرد و اخم فیکی رو صورتش نشست..
مایک- هری گفته تا وقتی تو رو معاینه نکنم حق ندارم به هیچ کاری برسم..
به تخت نزدیک شد و کنار تخت نشست و لبخند موزی گوشه لبش شکل گرفت
مایک- تیشرتتو در بیار
لویی- ترجیح میدم وقتی هری برگشت اینکارو انجام بدیم.
خواست از رو تخت بلند شه اما دستای مایک اجازه نداد از تخت دور شه مچ دستشو گرفت و محکم لویی رو عقب کشید. طوری که دردش بگیره. صورتاشون خیلی نزدیک بود و لویی رو ازار میداد.
مایک- ببین گربه لوس، من هری نیستم نازتو بگشم. فقط میخوام از دهن کوچولوت چشم رو بشنوم.
لویی- تو فقط میتونی کلمه هایی مثل اسهول و جرک بشنوی..
تقلا کرد مچ دستشو ازاد کنه ولی موفق نشد و تا جایی که میشد صورتشو کنار کشید.. مایک مرد جذاب و خوش اخلاقی به نطر میومد ولی وقتی عصبانی میشد، از هری هم خطرناک تر بود و برای اسیب زدن ذره ای تعلل نمیکرد.
تیشرت لویی رو با عصبانیت بیرون کشید. با دیدن کبودیای روی بدن پسر تک خنده ی پر تمسخری از بین لبهاش بیرون پرید..
لويى- اخ.. روانى..
مایک- پس نمیخواستی این نقاشی بینظیر رو ببینم..
گردن و سینش در اثر مک زدن و گازهای هری کبود بود و زیرپوستش خون مرده شده بود. کبودیها تا خط وی ادامه داشت.
مایک- به نظر از طرفدارای سکس خشنی. هری نذاشته یه جای سالم رو تنت بمونه.
لویی- فک کنم بهتر از هر کسی بدونی هری چه سگ هاریه.. هر چی نباشه در و تخته باهم جورین..
YOU ARE READING
Blue memories [l.s_z.m]
Romanceداستان لرريه و زيام هم داره هری- لویی بهم نگاه کن لویی نمیخواست تو چشمای مرد روبروش نگاه کنه و تقره ميرفت.. - گفتم نگام کن. لویی با اکراه سرشو بالا اورد و تو چشمای سبز مرد مقابلش زل زد چشماش پر التماس بود. - لو نمیتونی انکارو با من بکنی. نه وقتی که...