Part 14

1.5K 176 557
                                    


❤️سلام سلام❤️


❤️لطفا بوک رو تو ریدینگ لیستتون اد کنید❤️


ووت ⭐️⭐️و کامنت💌 یادتون نره..

اين بوك رو دوست دارم و در جواب دوستاني كه ميگن چرا دير اپ ميكني بايد بگم چون خواننده هاي اين بوك حمايت نميكنن، ووت اين بوك از همه بوكام كمتره پس حق اعتراض ندارين😑

(عكس بالا رو مايك در نظر بگيريد)

چشماشو با تابش نور که با کنار رفتن پرده تو اتاق حجوم اورد روهم فشار دادو ملافه رو رو صورتش کشید.

مایک- بیدار شو گربه کوچولو قرار بود دیشب معاینت کنم ولی توی تنبل خواب بودی.

با شنیدن صدای مایک با اخم بلند شد و رو تخت نشست. سوالی نگاهشو به مرد دوخت.

مایک- هری رفته شرکتش...

لویی- تو چرا اینجایی؟

وقتی بهش پرید، مرد لباشو جمع کرد و اخم فیکی رو صورتش نشست..

مایک- هری گفته تا وقتی تو رو معاینه نکنم حق ندارم به هیچ کاری برسم..

به تخت نزدیک شد و کنار تخت نشست و لبخند موزی گوشه لبش شکل گرفت

مایک- تیشرتتو در بیار

لویی- ترجیح میدم وقتی هری برگشت اینکارو انجام بدیم.

خواست از رو تخت بلند شه اما دستای مایک اجازه نداد از تخت دور شه مچ دستشو گرفت و محکم لویی رو عقب کشید. طوری که دردش بگیره. صورتاشون خیلی نزدیک بود و لویی رو ازار میداد.

مایک- ببین گربه لوس، من هری نیستم نازتو بگشم. فقط میخوام  از دهن کوچولوت چشم رو بشنوم.

لویی- تو فقط میتونی کلمه هایی مثل اسهول و جرک بشنوی..

تقلا کرد مچ دستشو ازاد کنه ولی موفق نشد و تا جایی که میشد صورتشو کنار کشید.. مایک مرد جذاب و خوش اخلاقی به نطر میومد ولی وقتی عصبانی میشد، از هری هم خطرناک تر بود و برای اسیب زدن ذره ای تعلل نمیکرد.

تیشرت لویی رو با عصبانیت بیرون کشید. با دیدن کبودیای روی بدن پسر تک خنده ی پر تمسخری از بین لبهاش بیرون پرید..

لويى- اخ.. روانى..

مایک- پس نمیخواستی این نقاشی بینظیر رو ببینم..

گردن و سینش در اثر مک زدن و گازهای هری کبود بود و زیرپوستش خون مرده شده بود. کبودیها تا خط وی ادامه داشت.

مایک- به نظر از طرفدارای سکس خشنی.  هری نذاشته یه جای سالم رو تنت بمونه.

لویی- فک کنم بهتر از هر کسی بدونی هری چه سگ هاریه.. هر چی نباشه در و تخته باهم جورین..

Blue memories [l.s_z.m]Where stories live. Discover now