surgery

556 63 57
                                    

Part 3

میشا کنار تخت مریض ایستاده بود شر شر عرق میریخت
همه تو ی اتاق بودن بجز جنسن
جرد هنوزم با شک بهش نگاه میکرد
ولی اسکات تمام حواسش روی حال عمومی مریض بود

جنسن دیر کرده بود
اگه بیشتر منتظر بمونن ممکنه جون فرد به خطر بیفته
دقیقا وقتی خواست بگه ولی جنسن رسید

پرستار ها دستکش و دستش کردن

اومد بالا سر بیمار یکم حالشو بررسی کرد

●خیلی خب شروع کنیم

اسکات از این دهنش از تعجب وا موند
اون حتس یه عذر خواهی خشک و خالی هم نکرد

چیزی نگفت چون مثله اینکه تنها کسی که مشکل داشت توی اون اتاق خودش بود

پس به کارشون ادامه دادن

جنسن پیش قدم شد و شروع کرد

●اون پنس و بده

جرد و میشا و اسکات بهم نگاه کردن

لعنتس پس این تکنسین کجاست

جنسن سرشو برگردوند دو تا چشم گنده ابی بهش زل زده بودن
حدس میزد تکنسین باشه
پس چرا عین مجسمه وایستاده و بهش نگاه میکنت
عصبانی شد

●مگه کری اون پنس لعنتی رو بده

بازم هر سه یکم بهم نگاه کردن

اسکات بعد چند ثانیه خواست بگه که تکنسین احمق دیر کرده و نیومده
ولی میشا با دادن پنس بهش دهنشو بست

جرد و اسکات حالا دیگه فکش شون چسبیده بود زمین
با چشمای گنده بهش زل میزدن ولی میشا انگار خیلی عادی بود براش و هر کاری جنسن میگفت و انجام میداد
میشا داشت نقش تنکسینو بازی میکرد

هردو باید چیزی میگفتن
ولی نمیتونستن حرف بزنن تو شوک بودن

......

جنسن بعد جراحی رفت تا دستاشو بشوره

☆سلام

صدای اشنای گرم سارا رو شنید
سرشو اورد بالا

●هی چطوری خواهر کوچولو ؟

سارا خنده ی قشنگی زد

☆ممنون ... عمل چطور بود ؟

جنسن همین طور که دستاشو خشک میکرد جواب سارا رو داد

●مثل همیشه دیگه ... سکان و گرفتم دستم

☆مثل همیشه .... جرد چطور بود ؟

●اون ... خوب بود از دفع قبل یعنی دوران رزیدتی ش خیلی پیشرفت کرده دقتش بیشتر شده

☆داداش خودمید ... با دکترای دیگه کنار اومدید تونستید کم و کثری رو جبران کنید با هم ؟

●دکترای دیگه ؟ بجز من و جرد فقط یه دکتر دیگه بود ...

☆چی ؟ صب کن شما باید چهار تا دکتر باشید

bloody roseWhere stories live. Discover now