hot but painful

719 50 89
                                    

Part 7
دوستان این پارت اسمات داره اگه دوست ندارید نخونید لطفا 🔞

جرد به محض دیدن میشا سمتش دوید
وقتی جنسن و دید که پشتش وارد بیمارستان شد
لبخند مرموزی زد انگار نقشه ش کار ساز بوده

دل تو دلش نبود که از میشا بپرسه دیشب چه اتفاقی افتاد

استین روپوش میشا رو کشید

♧میشا دیشب چی شد ؟

میشا کپ کرد
منظور جرد چی بود که اینجوری بی مقدمه ازش در مورد شب قبل توضیح میخواد

◇چی چی شد ؟

♧اه خودتو به اون راه نزن ... خودن دیدم با جنسن از کلاب بیرون رفتید .. تازشم امروز صب با هم اومدید نگو اتفاقی بوده فقط

◇خب ... خب ...

♧نمیخواد خب خب کنی ... نگفتم با جزئیات توضیح بدی که اینقد سرخ و سفید میشی

میشا اهی کشید
نمیتونست از دست جرد در بره

◇منظورتو از توضیح نمیفهمم ... ولی اگه میخوای بشنوی که من و جنسن دیشب باهم بودیم ... اره ما دیشب با هم بودیم

جرد اشک تو چشاش جمع شد
ذوق کرد

دستاشو جلو دهنش گرفت

♧واییییییی .....

میشا لبخندی زد جرد واقعا یه بچه کوچولو بود

کدوم ادم سی ساله ای وقتی میفهمه دوستش و برادرش با همن اینجوری ذوق میکنه ؟

.........

جیمی پاشو رو پاش انداخت

○وووو پسر این معرکس ... دیدی گفتم پیدا میشه

جنسن سرشو تکون داد و یکم مشروب برا خودش و جیمی ریخت

●اره بالخره یه نکته مثبت توی این خراب شده پیدا کردم

یکی از لیوان ها رو به جیمی داد و نشست

جیمی لیوان و بالا اورد

○خب پس به سلامتی تو و نکته مثبت

بعد لیوانارو به هم زدن
جنسن کمی از مشروب و مزمزه کرد
گوشی ش زنگ خورد

با دیدن اسم رو گوشی ش یکم تعجب کرد

جیمی متوجه ش شد

○کیه ؟

●مامانمه

○مامانت

جنسن دکمه سبز و فشرد گوشی شو برداشت

●الو .... سلام ... مرسی من خوبم .... امشب؟؟ ...... ام باشه ... نه نه من مشکلی ندارم ... فقط یکم غیر منتظره بود ... خیلی خب پس میبینمت

گوشی رو قطع کرد

○چی شد ه ؟

●مامانم دعوت کرد به خونش برا شام

bloody roseWhere stories live. Discover now