weird feeling

672 53 57
                                    

Part 6
دوستان این پارت ادامه اسماته قبله 🔞

جنسن حلقه رو دور دیک میشا سفت کرد
از جاش پاشد سرتا پای میشا نگاه انداخت
نیپل کلمپ ها سفت دور سینه های متورم میشا بسته شده بودن
زنجیری که ازشون اویزون بود به حلقه دور دیک میشا وصل بود

لبخندی از روی رضایت زد

●حالا شد اینجوری دیگه ناخواسته هم نمیتونی بیای برده کوچولو

دیک لعنتیش داشت شلوار شو پاره میکرد
درش اورد و یکم به خودش هند جاب داد پشت میشا ایستاد هنوزم باسنش یکم قرمز بود

همین جوری که هند جاب میداد به خودش با دست دیگش لپای باسنش میشا رو از هم باز کرد
سوراخ ش صورتی بود و متورم
میدونست هنوزم تنگه پس لوب و برداشت گذاشت دم سوراخش و توش خالی کرد

حس مایع لزج و گرم داخلش باعث میشد بخواد بیاد ولی اون حلقه نمیزاشت

به سوراخ میشا که مایع ازش سرازیر بود نگاه کرد
اب دهنشو قورت داد
حالا وقتش بود
کاندوم از تو جاش در اورد و گذاشت رو دیکش

اروم وارد شد

میشا با حس سر دیک جنسن
اهی کشید
درد داشت ولی لذت بخش بود

◇اه

جنسن بیشتر داخل کرد
درد هم بیشتر شد

◇اییی اخ اه

میشا یه کم کمرشو جلو داد
ولی جنسن با دستش کمر میشا رو گرفت که نتونه دور شه

دستشو رو کلمپ گذاشت و تکونشو
چون سینه هاش حساس شده بود
کوچکترین تکونی سوزش و درد ایجاد میکرد

●نباید تکون بخوری ... فهمیدی یا دوباره باید تنبیه بشی ؟

میشا با اسم تنبیه لرزه افتاد به تنش
تازه الان بار دومش بود و احتمالا دردناک ترم میشه
پس سرشو با شدت به چپ و راست تکون داد

◇نه نه .. فهمیدم فهمیدم قربان

●خوبه برده مطیعی هستی

یواش یواش شروع کرد به تکون دادن
داخلش حرکاتش نامنظم بود
با جیغی که میشا زد

◇اهعههه اییییی اخخخخ

جنسن فهمید داره به پروستاتش میخوره
پس شروع کرد به ضربه زدن دقیق تو همون نقطه
ضربه هاشو تند تر کرد

اه و ناله های میشا بلند تر شد
و طاقت جنسن سر اومد
از میشا بیرون کشید
کاندومو برداشت
و به خودش هندجاب داد

روی کمر و باسن میشا اومد

اینقد زیاد بود که تمام باسنش سفید شده بود از کامش

نفس نفس زد
رفت سمت دستمال و خودشو و میشا رو پاک کرد بعد حلقه و کلمپ و و باز کرد میشا بی حال تر از این بود که اعتراض کنه

قد بلندی کرد دستای میشا رو باز کرد
میشا بی حال بود نزدیک بود بیافته که جنسن گرفتش تو بغلش

●هی هی

بهش نگاهی انداخت چشماش بی حال بود و خمار داشت بسته میشد

●زود خسته میشی .... اشکال نداره بزار پاهاتو باز کنم

همین جوری که میشا رو تو اغوشش داشت خم شد و پاهاشو باز کرد
از زیر پاهاش گرفت و دست دیگه شو زیر سر میشا گذاشت بلندش کرد
به سمت اتاق خودش برد
و گذاشت رو تخت خودش
خودشم کنارش خوابید
هردو لخت بودن

میشا خواب بود
خیلی معصوم میخوابید

چی الان به میشا گفت معصوم

چش شده بوده

میشا چرخید و اومد روی سینه جنسن
جنسم بهش نگاهی انداخت
خواست بزارتش اون ور ولی یه حس عجیبی مانعش میشد

دستاش بی اختیار پشت میشا رفت
حس عجیبی داشت
جدید بود
ولی قشنگ بود
خوشایند بود
پس باهاش مقابله نکرد و چشماشو بست

.......

صبح میشا چشماشو باز کرد
یکم به اطراف نگاه کرد توی اتاق دیگه بود انگار
جنسن کنارش نبود
به ساعتش نگاهی انداخت
ساعت هشت بود لعنتی
دیر کرده
جنسنم حتما رفته
ولی چرا بیدارش نکرده

خواست از جاش پاشه که درد بدی تو کمرش پیچید
جنسن تازه وارد اتاق شد
صورت تو هم رفته میشا رو دید
پوزخندی زد

●چی شد ؟درد داری ... یکم اب گرم به کمرت بخوره بهتر میشی ... حالا فعلا بشین یه چیزی میخوام بهت نشون بدم

میشا کنجکاو شد
تازه برگه تو دست جنسن و دید
جنسن کنار تخت نشست و برگه رو داد دست میشا
میشا شروع کرد به خوندش

چشماش از حدقه بیرون زد

◇ایننن یه قرار داد بی دی اس امه ؟

جنسن اون خنده ی شیطون شو دوباره زد

●اره ... نظرت چیه ؟

میشا یکم چونه شو خاروند

◇اممم خب اینا همون قانون های که دیشب گفتی و چند تا اضافه کردی
مثلا تو میتونی هر جا خواستی باهام سکس کنی

یه ابروشو داد بالا

جنسن همین جوری که داشت شکلات میخورد با دهن پر گفت

●اره خیلی باحاله نه ؟

میشا سرشو تکون داد و ادامه شو خوند

◇اینجا نوشتی اگه هرکدومو نقض کنم تنبیه هم میکنی ....

چشماشو درشت کرد
و مثل و خودشو لوس کرد

◇من از تنبیه میترسم میشه نباشه ؟

جنسن دستشو رو سر میشا کشید

●اگه نافرمانی نکنی تنبیه هم نداری

بعد سرشو بوسید

●حالام اگه مشکلی نداری برگه رو امضا کن

میشا یکم براش گیج کننده بود
اتفاق دیشب شبیه رویاهاش نبود
ولی اعتراف میکرد که واقعا جذاب بود
دردناک بود
ولی مثل تلخی شکلات بود
بهش عادت میکردی عاشقش میشدی  برات میشد یه اعتیاد

اون عاشق جنسن بود
پس چرا معطل کنه وقتی میتونست هر شب کنار عشقش این تلخ قشنگو تجربه کنه
.....

امیدوارم دوست داشته باشید
ممنون که میخونید
💙💚❤

bloody roseWhere stories live. Discover now