Part 9
دوستان اسمات داریم دوباره 🤦♀️ اگه دوست ندارید لطفا نخونید 🔞🔞صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شد
دو روزه بود که جنسن زنگ نزده ن اون نه جردبیمارستانم نیومده بود
دلش براش تنگ شده بود
برا اون برده کوچولو گفتناش
برا اون لبخندهای مرموز جذابشوقتی بهش فکر میکرد قلبش لرزید
یکم به کمرش قوس داد
همه بدنش درد میکرد
دیشب رو مبل خوابش بردهالارم گوشی رو خاموش کرد و برا خودش قهوه ریخت
یکم از قهوه شو خورد
دوباره صدای گوشی در اومدیه پیام داشت
از طرف جنسن بود
جنسن بهش پیام داده
خدایا این یه رویای لعنتی
کاش نباشه
گوشی رو برداشتسلام برده کوچولو ...
هر وقت اومدی بیمارستان بیا تو اتاق من کارت دارمنه این لعنتی یه رویا نبود دستاش میلرزید
زود قهوه شو سر کشید
یه دوش سریع گرفت
بهترین لباسی که داشت و پوشید
و سریع به سمت بیمارستان رفت.........
جنسن تواتاقش نشسته بود
چرا میشا نمیومد پساین دو روز مشغول کارهای انتخاباتی مامانش بود
خودکارشو برداشت باهاش بازی بازی کرد
امروز هیچ کاری نداشت
نه عملی
نه شکایتی
نه درخواست مرخصی
این یکم عجیب بود ولی جنسن از خداش بودصدای تق تق در اومد
داد زد
●بیا تو
بلند شد دستاشو به پشتش گرفت
لبخند مرموز جذابشو دوباره زدمیشا وارد شد
◇سلام
سرشو انداخت پایین انگار یکم عصبی بود
که البته چیز دور از انتظاری نبود همیشه جنسن اونو وقتی نزدیکش بود عصبی دیده●سلام برده کوچولو ... چرا وایستادی بیا بشین
میشا جلو اومد و قدم های کوتاهی به سمت مبل وسط اتاق برداشت
نشست و جنسن هم رو به روش
هنوز سرش پایین بود
جنسن همین طور که داشت برای هردوشون مشروب میریخت
لبخند ی زد
●چرا سرتو بالا نمیاری ازم خجالت میکشی ؟
میشا سرشو بالا اورد
اون از جنسن خجالت نمیکشید
فقط میترسید اگه سرشو بالا بیاره دوباره اسیر اون دو تا زمرد سبز بشهاز روی ناچاری سرشو اورد بالا
◇اممم نه من فقط ... حس کردم اینجوری محترمانه تره که بهت...بهتون زل نزنم
YOU ARE READING
bloody rose
FanfictionBloody rose by aphrodite 💚💙 ●اون هر کاری بگم میکنه ○هر کاری ؟ ●هر کاری .... ◇◇◇◇ 🔞🔞 warning bdsm mpreg sexual content