e9

834 169 42
                                    

چشم هاش رو توی اتاق غریبه ای باز کرد...

چند باری پلک زد تا همه چیز رو به یاد اورد...

صبر کن...
مگه الان نباید مرده باشه؟!

افتادنش توی گدازه ها رو به یاد اورد...اما...
چطور ممکن بود زنده باشه؟

اینجا چه خبر بود؟!

همینطور که روی تخت نشسته بود و به اطرافش نگاه میکرد در باز شد و شخصی وارد شد...

وانگجی اون شخص رو از پایین به بالا برانداز کرد...
اون شخص تازه لباس های خیلی خیلی زیبا یی تنش بود و بدنش حسابی ورزیده و روی فرم بود...

و چهره ش ...
جدا از اینکه یکم خشن به نظر میرسید خیلی خوش قیافه بود...
اما وقتی نگاهش بالا تر رفت...

دوتا شاخ بزرگ روی سر اون شخص دید که باعث شد بفهمه کجاست...
دنیای انسان های شاخ دار...
اما چطور وارد اینجا شده بود؟!

اون شخص جلو اومد و گفت
-پس بلاخره بیدار شدی...

وانگجی نگاهش کرد و اروم و از روی ادب سلام کرد... بعد از اینکه اون شخص که همچنان خیلی مشکوک نگاهش میکرد جواب داد گفت
-تو... کی هستی؟ بگو ببینم... چطوری از گدازه ها جون سالم به در بردی؟!

وانگجی گیج  نگاهش رو به انگشتای دستش داد و جواب داد
-نمیدونم

اون شخص سری تکون داد و گفت
-تو ... با شیچن نسبتی داری؟
وانگجی با شنیدن اسم برادرش از دهن اون غریبه سرش رو خیلی سریع بلند کرد
-تو...اسم برادرم رو از کجا میدونی؟! نکنه...

کمی فکر کرد...
حالا که اون زنده بود... پس... ممکنه برادرش هم زنده باشه؟

اره...
اون غریبه اسم برادرش رو میدونه...
پس حتما زنده س...

با این حال باز هم پرسید
-برادرم... زنده س؟

غریبه جواب داد
-پس تو برادرشی... که اینطور...

به وانگجی نگاه کرد و با لبخند غمگینی جواب داد
-آره اون زنده س...
و بعد از مکثی ادامه داد
-فعلا...

وانگجی که گیج شده بود پرسید
-منظورت چیه؟ اصلا... من باید الان مرده باشم...همینطور هم برادرم...چطور ممکنه زنده مونده باشیم؟اصلا ...یه سوال مهم تر... تو کی هستی؟!

اون شخص کنار وانگجی نشست و جواب داد
-اسم من نیه مینگجو عه... من پادشاه پیک ها هستم...
وانگجی گیج پرسید
-چی ها؟
-پیک ... مدل شاخمونه...

وقتی وانگجی سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد ادامه داد
-نمیدونم تو چطور از دروازه رد شدی و گدازه ها بدنت رو هم مثل لباس هات نسوزوندن...

اینجا بود که وانگجی متوجه شد هیچ لباسی تنش نیست پس... پتویی که روی تختی که روش خوابیده بود و الان اون بدنش رو پوشونده بود رو بالا تر کشید

three worldsWhere stories live. Discover now