e22

735 158 26
                                    

شیچن تمام صحبت های اون شخص ... که خودش رو مادر طبیعت صدا میزد رو براشون تعریف کرد و بعد خودش هم ناباور روی شاخ های روی سرش دست کشید...

اوایلی که بیدار شده بود هنوز گیج بود و متوجه شون نشده بود اما خیلی زود با اشاره کوتاه هوایسانگ متوجه شده بود...

یه جورایی به خاطر داشتنشون هیجان زده بود ...

چون با این ها‌... دیگه تفاوتی با مینگجو و مردمش نداشت...

ولی یه چیزی نگران و ناراحتش میکرد...
حالا که یه شاخ دار بود... این به این معنی بود که دیگه نمیتونست خونی به تاعو بده...

مینگجو متوجه سکوت و ناراحتی شیچن شده بود و پرسید
-برای چی ناراحتی؟

وقتی شیچن جوابش رو داد مینگجو لبخندی زد و قضیه کیسه های خون رو تعریف کرد...

و شیچن کمی شوکه به برادرش نگاه کرد...
یه جورایی باورش نمیشد که برادری که زمانی که روی سطح زمین بودند به عنوان الگوی درستکاری ازش یاد میشد پیشنهاد دزدی خون رو داده باشه...

اما خوب با توجه به اوضاع انگار چاره دیگه ای نبوده...

و وقتی شنید که وانگجی چطور از دروازه رد شده ... چهره ش کمی نگران شد...

نگران وانگجی و کسی شده بود که وانگجی اونو دوست داشت...
اما خوب... انگار فعلا کسی کاری از دستش بر نمی اومد...

#

دو روز بعد وقتی شیچن تازه به شاخ هاش عادت کرده بود یک روز تاعو به دیدنش اومد...

مدت زیادی رو راجب چیز های متفاوت حرف زدند تا اینکه شیچن ماجرای اینکه وانگجی چطور عاشق یه بال دار شده و اینکه چطور از هم جدا شدند رو برای تاعو تعریف کرد‌‌‌...

تاعو  با دقت گوش داد و بعد گفت
-برادرت توی شرایط سختیه... بال دار ها دروغ رو فقط در یه صورت میبخشند و حاضر میشن با اون دوباره وارد رابطه بشن یا باهاش ازدواج کنند...

-در چه صورتی؟
تاعو اهی کشید و گفت
-در صورتی که ازمون اتش رو بده...

شیچن گیج پرسید
-ازمون اتش؟

تاعو توضیح داد
-این یه رسم قدیمیه... ماجرا از این قراره که اقوام گذشته ما اعتقاد داشتند که هر کس که گناهکار باشه توی اتش میسوزه و هرکس که بی گناه باشه نمیسوزه...

بعده ها... این به عنوان ثابت قدمی توی عشق تغییر کرد... الان همه میدونن که بدن ما بال دار ها طوریه که معمولا توی اتش نمیسوزه اما همچنان این ازمون گاهی به عنوان رسم خواستگاری انجام میشه...

اما برادرت بال دار نیست پس‌... قطعا بدنش نسبت به اتش معصون نیست... اونها مطمعنا برادرت رو تو اتش میندازند ...

three worldsWhere stories live. Discover now