¤کد 15¤

1.7K 416 547
                                    

ووت یادتون نره لیتل پانداز*-*🐼

دنیای هری:

هری از موتورش پیاده شد و به لویی که پشت بهش ایستاده بود و کت لیشو می پوشید نزدیک شد

"راجب اون چیزی که گفتم,اگر ناراحتت کردم,معذرت می خوام!"
لویی برگشت سمتش و دید هری سرشو پایین انداخته و با انگشتاش بازی می کنه

لبخند زد
"بیا راجبش فکر نکنیم!"

کلاهشو برداشت
"درضمن...."
کلاهشو روی سرش گذاشت و به هری نگاه کرد
"من ناراحت نشدم!"

هری سرشو بالا اورد و نگاهش کرد
شاید اگر کلاه سرش نبود می تونست حالت چهرشو تشخیص بده و بفهمه منظورش چیه!

"سوار موتورت شو,امروز باهام مسابقه می دی!"
هری ابروهاش بالا پرید

"فکر می کنی اماده ام؟"
"فکر می کنی نیستی؟"

هری بدون اینکه چیزی بگه برگشت سمت موتورش و کلاه کاسکتشو سرش گذاشت
و پشت سرلویی که به سمت جاده می رفت راه افتاد

به سر جاده که رسیدن لویی ایستاد
"باشماره 3 , باهم می شماریم!"
سر هری چرخید سمتش و می تونست چشماشو از توی طلق کلاهش ببینه

"نفس عمیق بکش و شجاع باش!"
لویی اروم بهش گفت ولی حس کرد داره صدای مربیشو توی گوشاش می شنوه!

"1......."

اون دوتا باهم شمردن

"2......"

سراشونو چرخوندن سمت جاده و صدای گاز موتوراشونو در اوردن

"3!"

با گفتن شماره ی سه دوتاییشون با سرعت راه افتادن
لویی کمی جلوتر بود و حواسشو روی جاده جمع کرده بود

"آرامش داشته باش,مثل حسی که صدای اقیانوس بهت می ده,شجاع باش مثل کسی که از موج نمی ترسه!"
صدای توی سرشو شنید و نفس عمیق کشید

دس انداز رو به خوبی رد کرد و دید هری هم به اسونی از روش رد شد

به چاله ها که رسید با احتیاط از کنار کوه رد شد و تمام حواسش به هری بود

بدنشو روی موتور خم کرد و به هری نگاه کرد که کارشو تکرار کرد
سرشو به عنوان تایید به هری تکون داد و دید هری هم سرشو تکون داد

موقع سربالایی ته دل لویی خالی شد
سرعتشو کم کرد و به هری نگاه کرد که با سرعت از کنارش رد شد

ترسید و همونطور که یکی از دستاشو از روی گاز برداشته بود و به سمت هری گرفته بود داد زد
"سرعتتو کم کن!"

هری تا صدای لویی رو شنید سرعتشو کم کرد اما دیر شده بود به لبه رسیده بود...

موتورش روی هوا بلند شد و هری "هیع" بلندی کشید

(SomnAmbUliStic)+%5÷7=42Where stories live. Discover now