ووت یادتون نره یخمکا*.*❄
هفته ی اول:
گروه Ls:
تمام گروه درحال بدو بدو و اطلاعات جمع کردن راجب تیموتی بودن ,
هر روز اطلاعات جدیدی برای لویی می اوردن و لویی با دقت اونارو یادداشت می کرد و نگه می داشت...کد 0194:
داشت با پای شکستش کنار می یومد و به اعضای جدید و خانواده ی جدیدش عادت می کرد,خونه رو دوست داشت !
هم به خاطر اینکه نزدیک تر به لویی شده بود و عادت ها و اخلاقاشو راحت تر می فهمید و هم اینکه دیگه تنها نبود و می تونست همیشه کنار اونا بخنده و باهاشون تفریح کنه,فرقیم نداشت اگر کوچیکترین شخص اون خونه بود یا هنوزم دانشجو به حساب می اومد
ولی یه چیزی فرق می کرد...هری نمی دونست چرا گاهی وقتی توی دانشگاه راه می ره بهش می گن تازه وارد یا گاهی استاداش دیگه اون استادا نیستن و عوض شدن!
حتی وقتی از لیلی پرسید اون قانعش کرد که شاید مشکلی دارن یا رفتن مسافرت یا بازنشسته شدن!
از خونه ی قبلیش یادش رفته بود و لویی کاملا پول رو براش واریز کرده بود,
اون طور که لیام تعریف می کرد یه پیر مرد و پیرزن کیوت و مهربون خونه رو خریدن و هری از این بابت راضی بود!کد 2491:
خیلی کم می خوابید یا وقتی می خوابید که کسی خونه نباشه,
چون دلش نمی خواست همه صدای داد هاشو که از خوابش منشا می گرفتن بشنون
اون پسر عجیب رو دیگه نمی دید و تازگی زود از خواب می پرسید!
فقط می تونست تخت خواب خالی هری رو کنارش ببینه و کسایی که توی شیشه بودن!هفته ی دوم:
گروه Ls:
درحال دارو سازی,و شبیه سازی کردن دانشگاه و خونه و ماشین تیموتی بودن,تیموتی تنها و بدون خانوادش زندگی می کرد و همین کار اونا رو راحت تر می کرد,زیاد هم اهل معاشرت با کسی نبود...کد 0194:
دو هفته بود که با لویی می رفت دانشگاه و از اینکه مجبور می شد همش از لویی برای کاراش کمک بگیره خجالت می کشید,خیلی به خونه عادت کرده بود و از لیلی برای درساش کمک می گرفت با نایل مثل بچه ها سر غذا دعوا می کردن و با زین فیفا بازی می کرد!
اونا بدون توجه به اینکه توی جمع نشستن دنبال سر هم می کردن و ضرف پاپ کرن رو روی هم خالی می کردن!
هری عاشق خانواده ی جدیدش بود...کد 2491:
لویی یه دوره ی طراحی چهره ی دوهفته ای با یه استاد خوب برداشته بود تا بتونه دفعه ی بعد صورت اون پسر رو دقیق تر بکشه هری مثل همیشه خواب گردیشو می کرد و لویی عاشق تک تک لحظاتش بود!هفته سوم:
گروه Ls:
اونا همشون خیلی به هری وابسته شده بودن,هری به پسر خیلی خوب و معصوم بود که با بعضی کاراش و گیج بازیاش همشون رو به خنده وا می داشت!
YOU ARE READING
(SomnAmbUliStic)+%5÷7=42
Ciencia Ficción(Larry & Ziam Science Fanfiction) کد 1221: خواب گرد کد 8924: ما توی دنیایی زندگی می کنیم ک اون طور ک می خواییم شکلش می دیم مادر و پدر داریم زندگی می کنیم بزرگ می شیم و به این باور داریم ک همش یه آزمایش الهیه! هیچوقت فکر کردی ک تمام چیزایی ک دورو ورت...