Part39:امید مامانش

1.7K 323 48
                                    

مینهو-منم اماده شو بریم بیمارستان سه تایی

جیسونگ-باشه اممم مینهو

مینهو-دیگه چیه

جیسونگ-میشه به پلیس بگی

مینهو-شمادوتارو نمیتونم تنها بزارم وگرنه حتما میرفتم میریم بیمارستان زنگ میزنم یه الفا بیاد پیشتون باشه اینجوری دلم اروم نمیگیره وایمیسم بعد از کالج به چانگبین میگم پیشتون باشه

جیسونگ-منم میخوام باهات بیام

مینهو-بچه رو کجا بزاریم

جیسکنگ-نمیدونم ولی منم میخوام باهات بیام مطمئنم به درد میخورم

مینهو-باشه

چند دقیقه بعد هر سه تامون توی ماشین بودیم

جیسونگ-پس نویونگ حواست باشه که اوپا هارو اذیت نکنی

نویونگ-چشم دایی بچه خوبی میشم و هر چی اوپاها گفتن گوش میدم

جیسونگ نفس عمیقی کشید جلوی در بیمارستان ماشینو نگه داشتم

مینهو-جیسونگ از بابای نویونگ عکس نداری؟

جیسونگ-نه چطور

مینهو-شاید پلیسا دیر دست به کار بشن میخوام به نگهبانی عکسشو نشون بدم نزارن بیاد تو بیمارستان

جیسونگ-تو البومامون عکسش شاید باشه امروز اگه دوست داشتی برگردیم خونه ما پیدا کنیم

مینهو-باشه

دست نویونگ رو محکم تر گرفتمو وارد بیمارستان شدم

مینهو-من میرم با نگهبانا حرف بزنم

جیسونگ-باشه مام میریم توی اتاق پیش مامان

مینهو-باشه

دست نویونگ رو ول کردمو به سمت اتاقی که نگهبانا توش بودن رفتم

مینهو-سلام

پیر مرد مهربونی که پشت مانیتور ها نشسته بود برگشتو با لبخند جواب سلاممو داد

مینهو-ببخشید که مزاحمتون میشم اقا ولی میشه یه مدتی حواستون باشه که یه شخصی وارد بیمارستان نشه

پیرمرد-چیزی شده پسرم

مینهو-راستش یه کینه قدیمی خانوادگیه امروزم باعث اذیت شدن خانوادم شد هر چقدر بخواید بهتون میدم

پیرمرد-نیازی نیست این وظیفه منه

مینهو-ممنونم

تعظیمی کردم و بعد از خداحافطی از اون پیرمرد بیرون رفتم و به سمت اتاق مامان جیسونگ رفتم

خاله-قرار بود نیاید اینجا مینهو این دوتا قرار بود برن مدرسه و کالج

جلو رفتمو بوسه ای روی پیشونیش زدم

AN OMEGA FROM NOWHEREWhere stories live. Discover now