مینهو-منم اماده شو بریم بیمارستان سه تایی
جیسونگ-باشه اممم مینهو
مینهو-دیگه چیه
جیسونگ-میشه به پلیس بگی
مینهو-شمادوتارو نمیتونم تنها بزارم وگرنه حتما میرفتم میریم بیمارستان زنگ میزنم یه الفا بیاد پیشتون باشه اینجوری دلم اروم نمیگیره وایمیسم بعد از کالج به چانگبین میگم پیشتون باشه
جیسونگ-منم میخوام باهات بیام
مینهو-بچه رو کجا بزاریم
جیسکنگ-نمیدونم ولی منم میخوام باهات بیام مطمئنم به درد میخورم
مینهو-باشه
چند دقیقه بعد هر سه تامون توی ماشین بودیم
جیسونگ-پس نویونگ حواست باشه که اوپا هارو اذیت نکنی
نویونگ-چشم دایی بچه خوبی میشم و هر چی اوپاها گفتن گوش میدم
جیسونگ نفس عمیقی کشید جلوی در بیمارستان ماشینو نگه داشتم
مینهو-جیسونگ از بابای نویونگ عکس نداری؟
جیسونگ-نه چطور
مینهو-شاید پلیسا دیر دست به کار بشن میخوام به نگهبانی عکسشو نشون بدم نزارن بیاد تو بیمارستان
جیسونگ-تو البومامون عکسش شاید باشه امروز اگه دوست داشتی برگردیم خونه ما پیدا کنیم
مینهو-باشه
دست نویونگ رو محکم تر گرفتمو وارد بیمارستان شدم
مینهو-من میرم با نگهبانا حرف بزنم
جیسونگ-باشه مام میریم توی اتاق پیش مامان
مینهو-باشه
دست نویونگ رو ول کردمو به سمت اتاقی که نگهبانا توش بودن رفتم
مینهو-سلام
پیر مرد مهربونی که پشت مانیتور ها نشسته بود برگشتو با لبخند جواب سلاممو داد
مینهو-ببخشید که مزاحمتون میشم اقا ولی میشه یه مدتی حواستون باشه که یه شخصی وارد بیمارستان نشه
پیرمرد-چیزی شده پسرم
مینهو-راستش یه کینه قدیمی خانوادگیه امروزم باعث اذیت شدن خانوادم شد هر چقدر بخواید بهتون میدم
پیرمرد-نیازی نیست این وظیفه منه
مینهو-ممنونم
تعظیمی کردم و بعد از خداحافطی از اون پیرمرد بیرون رفتم و به سمت اتاق مامان جیسونگ رفتم
خاله-قرار بود نیاید اینجا مینهو این دوتا قرار بود برن مدرسه و کالج
جلو رفتمو بوسه ای روی پیشونیش زدم
YOU ARE READING
AN OMEGA FROM NOWHERE
Fanfiction-اولین باری که بهت گفتن یه جفت داری که استرالیاعه واکنشت چی بود -فقط داد زدم وات د فاک جفت من یه امگا از ناکجا اباده کاپل:چانگلیکس،مینسونگ،هیونین،ووچان ژانر:فانتزی،امگاورس،زندگی روزمره،اسمات وضعیت:کامل شده