زنگ در خونه رو زدم با صدای شاد نویونگ لبخند زدم
نویونگ-اومدیم اومدیم
مینهو-باشه وروجک
به ماشین تکیه دادم چند دقیقه بعد نویونگ با یه دامن لی و لباس سفید و خاله هم با یه شلوار و پیرهن معمولی بیرون اومد
مینهو-به خانومای محترم از اینکه شمارو میبینم بسیار خرسندم
در ماشینو باز کردم
مینهو-شاهزادع خانوم ها بفرمایید
نویونگ-اوممممم نه مامان بزرگ پرنسس نیست
مینهو-اوه درسته حق باتوعه ایشون ملکن
نویونگ-نخیرشم ملکه دایی جیسونگه مامان بزرگ ملکه مادره تو هم امپراطوری
خانوم هان لبخندی زد و منم سرخ شدم
مینهو-سوار شید بریم ملکه رو برداریم بعدش بریم رستوران
بعد از اینکه سوار شدن به سمت مطبی که هر شب جلوش منتظر جیسونگ بودم حرکت کردیم وقتی رسیدیم جلوی در ساختمون گوشیمد برداشتم و به جیسونگ که با کلی شکلک اخمو سیوش کرده بودم زنگ زدم
جیسونگ-چیه
مینهو-مطبی؟
جیسونگ-اره
مینهو-کارت کی تموم میشع؟
جیسونگ-پنج دقیقه دیگه
مینهو-به نفعته زودتر تمومش کنی
نویونگ-دایی بدو میخوایم بریم بیرون
جیسونگ-نویونگ؟؟اون پیش توعه
مینهو-نویونگا داییت میخواد باهات صحبت کنه
گوشیو دادم به نویونگ که با لبخند بهم نگاه میکرد
نویونگ-سلام دایی ما اومدیم که بریم بیرونسرشو در مقابل حرفای جیسونگ تکون میداد
نویونگ-اره مامان بزرگم اینجاست راستیدایی امروز صبح تو مدرسه متوجه شدم یکی از دندونام لقه
دوباره برای شنیدن حرفای جیسونگ سکوت کرد
نویونگ-باشه باشه ما منتظریم خدافظ
گوشیو بهم داد
نویونگ-گفت تو اسانسوره الان میاد
لبمو جلو دادم
مینهو-بی معرفت به من گفت پنج دقیقه دیگه میاد
خانوم هان لبخندی بهم زد
خانوم هان-مینهو جان نیازی نیست هر روز اینجا
منتظرش وایسی خودش میتونه بیاد خونه زحمت نکشمینهو-نه خاله جان جیسونگ دوستمه وایمیسم براش جیسونگ زحمت نیست با این کار خودم خوشحال میشم
ESTÁS LEYENDO
AN OMEGA FROM NOWHERE
Fanfic-اولین باری که بهت گفتن یه جفت داری که استرالیاعه واکنشت چی بود -فقط داد زدم وات د فاک جفت من یه امگا از ناکجا اباده کاپل:چانگلیکس،مینسونگ،هیونین،ووچان ژانر:فانتزی،امگاورس،زندگی روزمره،اسمات وضعیت:کامل شده