Part2:دوست بی ناموس

2.9K 533 38
                                    

چمدونمو از چان گرفتم یکمی حالش به خاطر اینکه هوا زده شده بود گرفته بود

چان-سفر چندشی بود دارم بالا میارم

چمدون خودشو برداشتو پشت سرم راه افتاد

چان -دهن خلبان سرویس که دهنمونو سرویس کرد

فییکس-حالابگرد پیداش کن یه عکس ندادن ببینم چه شکلیه

چان-اخخخخ

-ببخشید

چان-خواهش میکنم

پسری که به چان خورده بود یکمی بهمون زل زد

-ببخشید که میپرسم امکان داره بی ادبی باشه ولی شما ها از استرالیا اومدید؟

چان-بله

-یه امگا که بوی هلو میده با یه آلفا

چان اخمی کردو بهم نزدیک تر شد

چان-چی میخوای

-اسم من مینهوعه

چان-خب که چی

مینهو -ای بابا من دوست چانگبینم

چان- دوست هر کی میخوای باش

پس خودش نیومده این یعنی خودش نمیخواد

فلیکس-خودش نیومده؟

مینهو-نه راستش در گیر کار شرکته وگرنه خیلی دوست داشت بیاد نشد دیگه

خنده خجالتی کرد و سرشو پایین انداخت

چان-فلیکس این یارو رو میشناسی؟

فلیکس-اره دوست ...

مینهو- دوست چانگبین جفتشم

اهی کشیدم

فلیکس-خب ما باید کجا بریم؟

چان-من میرم دستشویی

سریع از پیشمون رفت خب لبخندش فقط یه معنی داشت "ریدم رفت"

مینهو-راستش به من گفتن ببرمت پیش چانگبین البته اگه بخوای میتونی اول برادرتو برسونی

فلیکس-برسونم؟منظورت چیه

مینهو-ببین جفت چانگبین

فلیکس-فیلیکس

مینهو-همون تو باید بری پیش چانگبین زندگی کنی و داداشت تو خونه خودتون

فلیکس-شوخی میکنی؟؟یعنی چی ما که هنوز ازدواج نکردیم

مینهو-تو سه روز پیش امگا شدی درست میگم؟؟

فلیکس-چه ربطی داره؟

مینهو-باید یه الفایی کنارت باشه تا با اولین هیتت کنار بیای به هر حال خودت تنهایی یکم سخته درست میگم؟؟

فلیکس-خفه شو

مینهو-یه سوال بپرسم راستشو بگو

فلیکس-بپرس

مینهو-راضی به این ازدواجی؟

فلیکس-اره

با اومدن چان دیگه بحثی بینمون نبود

چان-ببخشید یادم رفت بهت بگم بهتره اول بری پیش جفتت

فلیکس-مشکلی نیست

مینهو-خب ما باید بریم جفت چانگبین

فلیکس-اسممو بهت گفتم

مینهو-فلیکس

با چان خدافظی کردم و پشت سر الفای لباس مشکی حرکت کردم و تو ماشینش نشستم

فلیکس-راستی چانگبین کالج نمیره؟

مینهو-معلومه که میاد از هفته بعد کالج شروع میشه

فلیکس-پس کارای شرکت چی میشه

مینهو-اون یه وارثه مثل تو پس نیازی نداره همش اونجا باشه

جلوی یه عمارت بزرگ با در اهنی مشکی وایساد

مینهو-هی فلیکس این کارت منه اگه واسه هیتت کمک احتیاج داشتی

چشمکی بهم زد

فلیکس-چی؟؟

سریع از اونجا دور شد به کارتش نگاه کرد
لی مینهو مدیر فروش
شمارهxxxxxxx
اهی کشیدمو به سمت عمارتی که به بزرگی خونه خودمون بود حرکت کردم امیدوارم خودش مث دوستش بی ناموس نباشه

AN OMEGA FROM NOWHERETahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon