FIRST LOVE

2.5K 438 29
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

~◾~

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

~~

جونگکوک وسط صف دانشجوهایی که برای تمدید کارت کتابخونشون جلوی میز کتابدارجمع شده بودند, ایستاده بود.

ابروهاشو درهم کشید.در حالت عادی, کتابخونه اونقدرا شلوغ نبود.اون, به شخصه اومده بود که یه کارت کتابخونه ی جدید بگیره. هیچوقت یدونشو نگرفته بود, چون فکر نمیکرد که مهم باشه.

اما, امسال, بنظر میرسید, اون واقعا میخواست یکی بگیره, چون اونجا یه عالمه از کتاب های مفیدی بود که احتمالا برای ادامه ترم بهشون نیاز پیدا میکرد. باید زودتر از اینا یکی میگرفت, اما از اونجایی که کتابدار پیرشون بازنشست شده بود. پس, دانشگاه کتابخونرو بسته بود تا یه کارمند جدید پیدا کنه.

فکر کنم بالاخره یکی رو پیدا کردن, جونگکوک وقتی که نوبتش شد, با خودش همچین فکری میکرد. رفت روبه روی کتابداری که بالبخند بهش گفت"کارت قبلیتو بده, و من اونو با یدونه جدید جابه جا میکنم" ایستاد.

ریه هاش از هوا خالی شدن. کتابدار جدید,چطور بگم... میدرخشید!!! حالا میفهمید که چرا انقدر شلوغ شده بود. همونطور که جواب میداد, سعی میکرد یکم هم اکسیژن وارد ریش(ریه اش) کنه"آه-امم در واقع اومدم که یه جدیدشو بگیرم اما منظورم یه چیزی مثله اولینشه, چون تا الان یکیشو نداشتم.

"اوه, از اول میگفتی. صبر کن, الان بهت فرمش رو میدم. خودکار داری, درسته؟" پسر جدید همونطور که توی چشماش خیره شده بود, ازش پرسید.

جونگکوک احساس کرد خون به گونه هاش هجوم اورده و همونطور که سعی میکرد روی حرف زدنش تمرکز کنه, گفت"هاه؟آره, دا- دارم."

کیوت, کتابدار با خودش فکر کرد, وسعی کرد روی پیدا کردن فرم تمرکز کنه.جونگکوک شانس اینو پیدا کرد که به مشخصات کتابدار نگاهی بندازه. کیم تهیونگ, 23. جونگکوک زیرلب زمزمه کرد و سعی کرد که کاملا حفظشون کنه.

پسر جدید, تهیونگ, فرمی رو بهش داد, و جونگکوک سعی کرد ذهنشو از اینکه انگشتاش چقدر باریک و بلندن, منحرف کنه.اون فرم رو با بهترین دستخظش پر کرد و برش گردوند, گونه هاش رنگ گرفته بودن, و ضربان قلبش بالا رفته بود. از تهیونگ یه کارت گرفت.

"اغلب اوقات بیا اینجا و بخون... جونگکوک"تهونگ گفت و اسمش رو از روی فرم خوند و بهش لبخند زد.

از کتابخانه خارج شد و نگاهی به کارت جدیدش انداخت. خوندن قراره از این به بعد جالب تر بشه.

 خوندن قراره از این به بعد جالب تر بشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝐓𝐖𝐄𝐄𝐓 ||Per TranslationWhere stories live. Discover now