به نقشه توجه کنید 👆🏼
_________________________زین به کمر باریک پسر چنگ زد و لباش رو محکم تر بوسید، اون بدنش رو روی پاهای جوکر پیچ و تاب میداد و زیر لمساش نفس نفس میزد.
زین عقب کشید و به خون جاری روی لبای پسر چشم دوخت، زبونش رو بیرون آورد و رگه های نازکِ قرمز رو پاک کرد.
توئینک لبای تیکه پاره شدش رو بهم فشار داد تا از جذابیت مرد ناله نکنه!
هارلی از اون طرف با حرص صداش رو صاف کرد و مایکل نیشخند زد
هیچکس نمیتونه اندازه اون از هارلی متنفر باشه!زین فشار ملایمی به پهلوهای پسر وارد کرد که اون از روی پاهاش بلند بشه : اسمت چی بود بیبی بوی؟
اون با نوک انگشتش اغواگرانه گردن زین رو نوازش کرد : تروی.
زین نیشخند زد و موهای بلوند تروی رو بهم ریخت : خب تروی، فکر میکنی بتونی تو یکی از این اتاقا منتظرم بمونی؟
تروی با خوشحالی تأیید کرد، این مرد فوق سکسی میخواد باهاش باشه!
_پسر خوب!بعد از بیرون رفتن تروی، هارلی کنار زین نشست و سعی کرد خودش رو بین بازو های اون جا بده.
زین اون رو کمی از خودش دور کرد : گرمه جیجی.
هارلی اخم کرد و عقب رفت، دوثانیه پیش که تو حلق اون جنده بود، الان نمیتونه هارلی رو بغل کنه؟
_خب جاسوس خبر داده که مسیر انتقال محموله عوض شده، اون با هواپیما نمیره اسپانیا ، با ون به یک شرکت کشتی رانی خصوصی و بعد به طور دریایی و با یک کشتی لنج به اسپانیا منتقل میشه . تیم اسکورت رو بتمن، ددپول و احتمالا یک جوجه دبیرستانی تشکیل میدن.
کلوم نیشخند زد : استارک و دبیرستانیا؟اون اسطوره مسئولیت پذیری؟
جی جی با ذوق توضیح داد : این یکی کار بلده، بلا گفت که وقتی فهمیده میخوان با ما مبارزه کنن کل برج رو انداخته رو سرش و جیغ و داد کرده که میخواد بیاد، گفته رو زین کراش پدرانه داره!
زین نیشخند زد : بد چیزی ام نیست، میتونم شوگر ددیش باشم.
اون یک عکس روی میز انداخت و ادامه داد : لویی تاملینسون 16 سالشه. با زن عمو و خواهرش زندگی میکنه.توی عکس لویی پشت به ددپول خم شده بود و داشت شلوار جین تنگش رو در میآورد.
اشتون ابرو بالا انداخت و عکس بعدی رو برداشت.
لویی و یک پسر قدبلند در حالی که میدل فینگر پسر توی دهنش بود.توی عکس سوم اون داشت با یک نیشخند از در دو لته یک فروشگاه بیرون مدویید.
مایکل سوتی کشید : چه تخم سگیه، ازش خوشم میاد.
جوکر دوباره یک دسته عکس از توی جیبش در آورد.
یک پسر جذاب با موهای بلند و پیراهن هاوایی همراه یک پسر کوچکتر سوار موتور.
عکس بعدی هری و نیک فیوری رو در حال دست دادن توی خیابون نشون میداد : این که همون پسر درازس.
اشتون با گیجی گفت.جوکر سیگاری رو بین انگشتای جوهر خوردش گرفت : هری استایلز یا ددپول، 23 ساله،پدر و مادرش از هم جدا شدن، مادرش مرده، یک برادر دبیرستانی داره که با بچه عنکبوتِ دوسته و خواهرش 21 سالشه. جدا از اونا زندگی میکنه.
لوک پرسید : بچه عنکبوت؟
زین ابروش رو خاروند : آره، تور تولید میکنه و نمیدونه استایلز همون ددپوله.لوک دوباره پرسید : بتمن چی؟
مایکل سرفه کرد و اینبار اون چند تا عکس درآورد : بتمن در حال سیگار کشیدن، بتمن در حال رقصیدن تو کلاب، بتمن با کت و شلوار توی شرکت، بتمن با لباس مخوصش، بتمن توی استارباکس و..........+واووووو...... چرا انقدر عکس گرفتن ازش؟
زین شونه بالا انداخت : مهره مهم همینه.
اون ادامه داد : عنکبوت کوچولو که اصلا مهم نیست، تو مراقبش باش هارلی.... من میرم سراغ بتمن، کلوم بادیگاردا با تو، یقیتون میرین سراغ ددپول، حواستون باشه خیلی تیزه.
*شر بتمن رو تنهایی میخوای بکنی؟
_اهوم.
جوکر میخواست خوش بگذرونه.
____________________________
لويی با اشتیاق به حرکات لب های تونی خیره شده بود : خب، ما اطلاعی از اعضای تیم جوکر نداریم و از اون جایی که این تخم سگ_
اون لویی اشاره کرد اما نتونست ادامه بده.پسر چشم آبی اخم کرد : من؟ تخم سگ؟
سعی کرد مظلومانه نگاه کنه، اما همه میدونیم اون حتی نزدیک به موفقیت هم نبود.تونی چشم غره رفت : هیس، تو اینا رو یاد نگیر بچه!..... خب داشتم میگفتم چون لویی عزیز میخواد با شما همراه بشه باید حواستون چهارچشمی بهش باشه، اگه یه مو از سرش کم بشه سه تاتون رو به فاک میدم، حتی تو لویی.
لویی با گیجی تایید کرد : اوکی.تونی دست پیپر رو گرفت و با تنبلی دستور داد : خب دیگه گمشو بیرون.
لویی با کوبیدن پاهاش به زمین از اتاق خارج شد.
تونی به محض بیرون رفتن لویی گفت : برگ برنده ما سنگیِ که جوکر ازش خبر نداره، یک نوع سنگ معدنی، انرژی ای که از اون سنگ استخراج میشه دوبرابر انرژی هسته ایه.هری و لیام با فک افتاده به تونی نگاه میکردند، دوبرابر انرژی هسته ای؟ خدایی؟
هری اخم کرد و با گیجی پرسید : خب این رو جلوی لویی نمیتونستی بگی؟
تون بعد از چند لحظه فکر کردن شونه بالا انداخت : حس کردم اینطوری خفن تره.
.
.
.
.
لیام،هری و لویی رو چمن ها نشسته بودن.
لویی آدامس توت فرنگیش رو باد میکرد و هری چمن های نازک رو میکند.
و بتمن......
خب لیام داشت فکر میکرد به خاطر کدوم گناهش باید با این اسکلا کار کنه؟
لویی هم اصلا با"خفاش" حال نمیکرد.
و هری؟
اون داشت راجب مخ کردن لویی فکر میکرد........_______________________
کوتاه بود و این جریانا...
ولی خب این پارتای تخمی باید تموم شهههههه.
من میخام زیام هم و ببینن
کی دوبار در روز آپ میکنه آخه؟
(شرط ووت هنوز کامل نبود ولی چون کامنتا بیشتر شد و کامنت مهم تره آپ کردم :) )Next up : 20 vote and 60 comment.
خب سوال این پارت :
حدس میزنید من چند سالمه؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝒔𝒕𝒖𝒑𝒊𝒅𝒔 ✫ 𝑳.𝒔 𝒁.𝒎 [completed]
Fanfic#1 : larry Cover credit by : @writter_in_purple _ازش فاصله بگیر درازِ تخمی! +کوتوله جهش یافته بهتره دستت رو بکشی! ×××× _تو مجبورم کردی انتخاب کنم! +و تو من رو انتخاب نکردی! ×××× فان، مارول، دی سی.