•24•

552 146 53
                                    


اهم... میدونم :')))
ببخشید...

یه دوره ای هست که هیچ گوهی نمیتونم بخورم، مغزم خالی میشه و هرچی مینویسم یکی از یکی کصشعر تر میشه.
الان احتمالا اون دوره فعال بودنمه 🚬😶

آیا میدونید پارت آخر رو اولاشو نوشتم؟! (فعلا باید تحملم کنین :))
اگه بدونید چه پایانی در انتظارتونه.... 🚬
_____________________________


_عنم دهنت!
+به من چه، تقصیر این کصخل بود!
*تو به دوست دختر یارو آمار دادی نه من ‌!
×خفه!

اسکات ،استایلز و تیم ساکت شدن و  با حالتی سوالی به پسر بلوند  نگاه کردن، نایل شونه بالا انداخت : به اینجاش فکر نکرده بودم.

استایلز اه کشید،اسکات چشم غره رفت و تیم پیشنهاد داد : جمع کنین بریم یه جای خفن!

نیم ساعت قبل،  اسکات برای یه دختر  داف مشروب خریده بود و داشت باهاش لاس میزد که خیلی اتفاقی دوست پسر گولاخش سر رسید و...

بله، ولی یه بخش قضیه کاملا مجهول بود، اسکات و تیم کتک خوردن ولی اونا رو از کلاب انداختن بیرون؟
وات د فاک؟

__________________________

هوا گرم و تابستونی بود و صدای جیرجیرک ها سکوت پارک رو می‌شکست.

نایل، اسکات و استایلز روی تاب نشسته بودن و تیموتی روی زمین نزدیک یک سرسره بنفش دراز کشیده بود.

اونجا چندتا درخت کم جون و چمن های لاغر و زرد داشت، مثل هر پارک دیگه ای.

چشمای تیم زیر نور گوشی روشن شده بود و انگشتاش  با سرعت روی کیبورد گوشی حرکت می‌کرد.
_جاکش!
_ازت متنفرم.
_برگردی به فاکت میدم!
_کارآموزی استارک نگاییدم.
_آقای استارکم نگاییدم.
‌_جنده.
‌_چطور جرعت میکنی جوابم و ندی؟

آیفونش رو خاموش کرد و روی کف نرم زمین بازی انداخت : اصلا دیگه خودشم بکشه جواب نمیدم، حتی مسیجاش رو بازم نمیکنم.

صدای ناله ای بلند شد، تیم روی گوشی شیرجه زد : لووووو، پسرم!

_______________________________

پسر ریز نقش با قدم های آروم و رنگِ پریده از اتاق زین بیرون اومد.

هارلی اخم کرد و مایکل لبخند زد.

_بد پاره شدی داداش، نه؟

زین با نیشخند جلو اومد و دستش رو روی شونه های پسر گذاشت : بهش گفته بودم باید زود بره.

+اوپس، اوکی! خب من زحمت رو کم میکنم. با اجازه.
و با بیشترین سرعتی که حالت پنگوئنی بهش اجازه می‌داد از خونه خارج شد.

لوک، اشتون و کلوم زدن زیر خنده : این یارو دیگه بمیره ام اینجا نمیاد‌!

زین ابرو بالا انداخت و حرفش رو اصلاح کرد : بمیره ام، نمیزارم بیاد.

𝒔𝒕𝒖𝒑𝒊𝒅𝒔 ✫ 𝑳.𝒔 𝒁.𝒎 [completed] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora