تو امروز اومدی مدرسه
با چشمای خستهتو صندلی پشت کلاس
نشستیهمزمان که
دفترتو درمیاوردی
بهت نگاه میکردمسرتو بالا اوردی
و توام بهم
نگاه کردیچشامون باهم
ملاقات کردبهت لبخند زدم
با اینکه تو
فقط بی محلی کردیو تظاهر کردی
که من هیچکسم
YOU ARE READING
Dark Circles
Fanfiction[completed] اون دایره های سیاه دور چشمان بی نقصش دربارهی تاریک ترین شیاطین صحبت میکردن اون جنگید هرشب برای پیدا کردن راهش - نویسنده اصلی: vcniila (غلط املایی داره ولی چون خیلی وقت پیش نوشتمش دیگه ادیت نکردمشون) TW// SH starts : 200914 Ends : 201...