تو دوباره با چشمای خسته
به مدرسه اومدیاما این دفعه
گریه کرده بودیپشت کلاس
گریه کردیهیچکس متوجه نشد
هیچکس اهمیت نداداما من دادم
وسوسه شده بودم
تا دوباره باهات حرف بزنمو ازت بپرسم چی شده
ولی تو هیچوقت این
شانسو بهم ندادی
YOU ARE READING
Dark Circles
Fanfiction[completed] اون دایره های سیاه دور چشمان بی نقصش دربارهی تاریک ترین شیاطین صحبت میکردن اون جنگید هرشب برای پیدا کردن راهش - نویسنده اصلی: vcniila (غلط املایی داره ولی چون خیلی وقت پیش نوشتمش دیگه ادیت نکردمشون) TW// SH starts : 200914 Ends : 201...