یه یادداشت
پیدا کردمروی نیمکت نشستم
و بازش کردممعذرت میخوام
من قولمون رو
شکستممیخواستم که
دوباره با تیغ
به خودم آرامش بدماما
بهت قول داده بودم
که دیگه اینکارو
نمیکنمبا اینکه قولمون رو
شکستممتاسفم
اما میخوام امشب
همه چیزو تموم کنمخداحافظ
- لاو ، تنها کسم
نامه ی
خداحافظیت بود
YOU ARE READING
Dark Circles
Fanfiction[completed] اون دایره های سیاه دور چشمان بی نقصش دربارهی تاریک ترین شیاطین صحبت میکردن اون جنگید هرشب برای پیدا کردن راهش - نویسنده اصلی: vcniila (غلط املایی داره ولی چون خیلی وقت پیش نوشتمش دیگه ادیت نکردمشون) TW// SH starts : 200914 Ends : 201...
[31] TW
یه یادداشت
پیدا کردمروی نیمکت نشستم
و بازش کردممعذرت میخوام
من قولمون رو
شکستممیخواستم که
دوباره با تیغ
به خودم آرامش بدماما
بهت قول داده بودم
که دیگه اینکارو
نمیکنمبا اینکه قولمون رو
شکستممتاسفم
اما میخوام امشب
همه چیزو تموم کنمخداحافظ
- لاو ، تنها کسم
نامه ی
خداحافظیت بود