2020_لندن
هری اروم بالا سر نایل نشست و نفس نفس میزد.
هنگ کرده بود...... مغزش بهش دستور نمیداد!
خدایا باید چیکار میکرد؟ گند زده بود.........
بار چندم بود که سر خشمش تصمیمیای آنی و وحشتناک میرفت..؟مطمعنا اگه خداهای بالاسرش میفهمیدن قطعا اونو به سرزمین اصلیه خودش تبعید میکردن!همونطور که به نایل بدون نفس و با صورت کبود خیره بود یهو حضور کسیو بالاسرش حس کرد.... حس ترس تمام وجودشو گرفت... اگه اعضای اون خانواده بفهمن...قطعا هریو میندازن بیرون از خونشون..
هری آروم سرشو بالا گرفت و دید که اون لویی بود!
لویی که برای دسشویی اومدن از هانا عذر خواهی کرده بود و بیرون اومده بود ته راهروی بزرگشون هریو دیده بود و یه جنازه جلوش...!سریع از هری پرسید
" نایل.....اون.....چرا.....نفس....نمیکشه؟"
هری بغضش شکست و اشکهای داغش صورت سردشو خیس کردن. لویی سرشو تکون داد و سریع دستشو روی نبض نایل گذاشت ..
اون خیلی ضعیف میزد!سریع هریو کنار
زد و بالاسر نایل قرار گرفت.
دستشو روی قلب نایل گذاشت و چشماشو بست و چند تا ورد خوند
معلوم بود که بهش فشار وارد شده...رگ های گردنش کاملا برجسته شده بودن و دستاشو به قلب نایل فشار میدادوقتی که کارش تموم شد اون وردارو به صورت نایل فوت کرد.
اما جوابی نگرفت..!
هری ترسیده تر از قبل به نایل ذل زده بود و بخاطر گریه چشماش خوب نمیدیدن.
هری از ترس به نفس نفس افتاد تا اینکه لویی اون پسرو برگردوند و کمرشو ماساژ داد و همینطور زیر ب ورد های قوی تری میخوند.کمی بعد نایل یکهو نفسش بالا اومد و شروع کرد به سرفه کردن ..سرفه های خشک و زننده! سرفه هایی از جنس طلب اکسیژن
کمی سرفه کرد تا اروم شد و بی حال به لویی نگاه کرد و با حال زاری گفت
"من....من....نفس..نتونستم...بکشم.....لو...اون....منو....داشت.."
و بعد روشو به هری کرد و اخماش توهم رفت اما لویی سریع تر از نایل عمل کرد صورت نایلو دوباره سمت خودش برگردوند و دمه گوشش با لحن مطمعنی که هرو وادار میکرد تا به حرفش گوش کنن گفت
" نترس! اون تقاص اینکارشو پس میده...
فقط این کارو به من بسپار و دیگه هم باهاش کاری نداشته باش.
این مسئلرو فراموش کن و زندگیتو بکن نایلر!"نایل مردمکای لرزونشو به اقیانوسیای لویی دوخت و باشه ایی نامطمعن لب زد. کاری از دستش بر نمی اومد خب! یبار جنگید و شکست خورد...باید همه چیو به لویی میسپرد.
YOU ARE READING
Deathly Hallows [L.S][Z.M] Completed
Fanfiction. . . [ جوری منو ببوس که انگار آخر دنیاست..!] وضعیت: کامل شده