2020_لندن
زین خودشو بی حال و خسته روی تختش پیدا کرد..
خورشید تا وسطای اتاق طیقه کشیده بود و همه جا روشن بود. معلوم بود که الان نزدیکای ظهره..!
زین چقد خوابیده بود!
سریع از جاش بلند شد و سرش درد بدی گرفت با دستاش سرشو محکم گرفت و اونو فشار داد تا بلکه از درد مسخره اون کم بشه.
در همین حین در اتاقش اروم باز شد و لویی داخل اومد.
زین سرشو بالا اورد و به لویی نگاه کرد .
لبخندی زد و گفت" اینجا چیکار میکنی بوبر برو تو اتاقت!"
لویی با لبخند ابرویی بالا انداخت و روی تخت نشست و جواب داد
" هییی مثه اینکه من ازت بزگترما!"
زین دستشو تو موهای لویی کرد و اونارو بهم ریخت و اروم گفت
" خب چیکارم داشتی؟"
لویی دست زینو از لای موهاش دراورد و گفت
" قرص اوردم واست بخوری! دیشب خودتو با مشروب خفه کردی!"
زیین اخمی کرد وپرسید
" چرا اون همه مشروب خوردم؟"
لویی با تعجب به زین نگاه کرد و با تعجب گفت
" یادت نی چرا حالت بد شد ؟"
زین مردد به لویی نگاه کرد و بعد روشو از لویی گرفت چشماشو بست و تمرکز کرد .....
" یادمه که هری تورو اورد تو اتاق تو حالت بد بود گلو درد داشتی....حال نایلم بد بود ولی نه در حد تو اون تو خودش بود...یادمه که عام گوشیت زنگ خورد و اون لیام ...لیام؟؟ حموم...اون دختره...لیام....! "
و بعد سرشو بالا اورد و نابارور به لویی چشم دوخت لویی نگاه غمگینشو به زین داد و اونو بغل کرد زین حس می کرد دیگه اشکی برای ریختن نداره.....!
هودیه لویی رو محکم گرفت و خودشو تو بغل لویی جمع کرد و اروم و با بغض پرسید"لویی.....مگه اون نمیدونست که همه اینا فیکه؟
لویی این ایده خودش بود....!
پس چرا رفت؟ چرا همه چیو خراب کرد؟ "لویی به زین نگاهی کرد وآهی کشید و گفت
" زین.....تو چرا با این دختره ازدواج کردی؟
هیچ وقت فرصتش نشد بهم بگی"زین از بغل لویی درومدو صاف نشست و با لحن جدی و غمگینش گفت
" اون شب تو بار....من با جیجی آشنا شدم توی مستی معلوم نی چیکار کرده بودم ....اومد گفت که حاملست اونم از من اوایل پسش زدم....ولی باباش اون پولدار عوضی توی تخمی ترین شرایط من اومد برام پاپوش درست کرد که اگه با دخترش ازدواج نکنم میندازتم زندان..."
_" خب اینطور که فهمیدم تو بدهی داشتی به بابای جیجی...خب حساب من بود..تو میدونی که هرچقدر بخوای میتونیی از حسابم بگیری چرا اینکارو نکردی؟ "
YOU ARE READING
Deathly Hallows [L.S][Z.M] Completed
Fanfiction. . . [ جوری منو ببوس که انگار آخر دنیاست..!] وضعیت: کامل شده