با قرار گرفتن لیسا توی وان و خیمه زدن روی جنی گفت:"مثله اینکه خیلی مشتاقی"
اما جنی به تیکه ی لیسا توجه ایی نکرد و با لمس کردن نیپلای لیسا و گذاشتن لباش روی گردن لیسا شروع به مارک کردنش کرد.
لعنت اون دختر خوب بلد بود تحریکش کنه!
لیسا بایه حرکت دخترو رو خودش انداخت و با چشمای خمارش چنگی به باسن گرد و سفید جنی انداخت و مطمعن شد که جاش میمونه و جنی با خم کردن گردنش صورتشو جلو اوردکه موهای بلندش باعث شد روی لیسا بیوفته و یه جورایی پوششی براش بشه.جنی لبخندی زدو بدون معطلی لباشو روی لبای لیسا گذاشت و درست و دقیق مثل فیلمایی که دیده بود عمل میکرد و واقعا قصد داشت لیسارو دیونه کنه!
لیسا بی طاقت جنی و برگردندو با قرار دادن باسن روی واژنش دمه گوشش زمزمه کرد:"قراره یجوری دیگه انجامش بدیم"
و با باز کردن پاهای جنی ، دست راستشو روی واژنش و دست چپش و روی سینه ی جنی قرار داد و دست راستشو شروع به حرکت داد و گفت:"میخوام امروز به ارگاسم برسونمت!...آماده ایی؟"
جنی با قورت دادن اب دهنش کمی به اون کلمه فکر کرد و هیچ جوابی نگرفت و در اخر فقط سرشو تکون داد و لیسا شروع به نوازش کردن نقطه ی حساس جنی کرد و جنی خیلی خودشو نگه داشت تا ناله یی نکنه و این باعث شد تا لیسا بفهمه و دمه گوشش بگه:"زود باش...ناله کن...میخوام صداتو بشنوم"
و فشاری به سینش اورد و باعث شد تا ناله یی خفه شده توی گلوی جنی بیرون بیاد و ادامه پیدا کنه.
لیسا که مطعمن شد انگشت وسطشو روی نقطه ی حساسش نگه داشت و شروع به مالیدن همون قسمت کرد و از طرفی با نیپل صورتی جنی بازی میکرد و لباشو روی گردن جنی حرکت میداد و جنی اینو مطعن شد لیسا حتی از اون دخترای توی فیلم داره بهتر عمل میکنه!...چرا که این حس زیادی خوب بود و مطمعن بود تا اون کلمه یادش باشه و توی گوگل سرچش کنه و بفهمه این حس خوب چیه؟!
با افزایش سرعت دست لیسا ناله های جنی بلندتر شدو در اخر لذتش بیشتر و بیشتر شدو دیگه نمیتونست این لذت و تحمل کنه و دستشو روی دست لیسا گذاشت و گفت:"بسته....اههه"
لیسا که فهمید جنی به ارگاسم رسیده دستشو کمی پاییین تر برد و با چنتا تلمبه زدن توی سوراخ کوچیک جنی باعث شد تا کامش بیااد و جنی خسته روی بدن لیسا لم داد و زیرلب گفت:"بهترین چیزی بود که تجربش کردم"
زمزمش به گوشه لیسا رسید و باعث لبخندی روی لبای لیسا شد.
لیسا کمی جنی و از خودش فاصله داد و خودشم تحریک شده بود اما بازم مثل همیشه چیزی نگفت و بجاش شیراب و باز کرد و شروع به شستن جنی کرد و گفت:"بعداز چند دقیقه برو بیرون و بعدش من میام"
جنی سرشو تکون داد و همون لحظه از وان بیرون اومدووبا پوشیدن حوله ایی که لیسا براش گذاشته بود از حموم خارج شدو روی تخت لیسا قرار گرفت و به فکر فرو رفت.
YOU ARE READING
~Myhornycat{jenlisa}~
Fanfictionجنی یه هیبرید گربه که رها میشه و تا به سن قانونی نرسیده نمیتونه تبدیل به یه انسان شه و توی یه شب بارونی که خیلی ترسیده به پست یه پادگان نظامی دختران میرسه و اونجا گیره یه رییس خشن و سردی میوفته که هیچ کس جرعته رد شدن از کنارشو نداره! Genre:"comedy_h...