^hit^

3.9K 526 47
                                    

همینجور که از در خارج میشدند همان دختری که شکستش داده بود براش خط و نشون میکشید.

جنی نمی دونست که معنی و مفهوم حرکات اون دختر چیه اما هرچی بود مطعن بود که مهنیش خوب نیست.
همینجور حواسش به دختره پوست گندمی بود که به کسی خورد.

سرشو بالا گرفت و با دیدن لیسا دوباره لکنت به سراغش اومد.

لیسا خم شدو گفت:"انگار کورم هستی!"

جنی کمی عصبی شدو با خودش گفت:"نخیر تو قدت بلنده منو نمی بینی"

لیسا که کاملا فهمیده بود جنی چی بهش گفته بود سریع چونشو توی محاصره ی انگشتاش گرفت و گفت:"یبار دیگه بگو تا تنبیه بهتری برات جور کنم"

جنی ترسیده تو چشمای سردو خشمگین لیسا نگاه کردو با لکنت گفت:"من...من متاسفام"

لیسا پوزخندی زدو گفت:"بهتره از یکی تمام شایعات اینجارو بشنوی بعد بلبل زبونی کنی !..داهاتی"

جنی با لب و لوچه اویزون به چه یونگ نگاه کرد اما چه یونگ سریع روشو بر گردوندو به سمت دیگه نگاه کرد و باعث بیشتر شدن آویزون شدن لب و لوچش شدن.

بالاخره اونجا خلوت شدو چه یونگ سریع گرفتشو گفت:"بیا بریم تو اتاق"

وارد اتاق شدن و با نشوندن جنی روی تخت روبه روش نشست و گفت:"ببین جنی...یه سری شایعات اینجا...."

قبل اینکه حرفشو تموم کنه جنی گفت:"شایعات یعنی چی؟"

چه یونگ کمی روی عصاب خودش مسلط شدو گفت:"یعنی یه سری خبر که ممکنه واقعیت باشه یا نباشه!"

جنی گیج گفت:"خب از کجا میفهمم واقعیه یا نه؟"
چه یونگ انگشت اشارشو به شونه ب جنی فشار داد و گفت:"اینو خودت میفهمی"

جنی سری تکون داد و سکوت کردو منتظر موند تا چه یونگ براش توضیح بده.

چه یونگ لبی تر کردو گفت:"لیسا جزو اون افرادیه که شایعات زیادی داره...اول اینکه از دخترا خوشش میاد و خیلی خشنه!"

جنی ابروهاش بالا پرید و گفت:"یعنی...اون..."

چه یونگ تایید کردو گفت:"اره همونی که تو فکر میکنی"

جنی متعجب با خودش گفت؛"فکر میکردم فقط گربه سانان که جنسیت واسشون فرق نداره و باهرکسی که دلشون بخدا زندگی میکنن!"

چه یونگ سکوت کرده بودو منتظر ریکشن هموفیکی از جنی بود اما جنی خنثی تراز قبل بود...انگار چیز ساده و پیش پا افتاده ایی بود براش.

چه یونگ بیخیال شدو گفت:"خب...اون برای تنبیه ی بقیه که رو اعصابشن ...رابطه میگیره ازشون"

جنی ترسیده نگاهش کردو گفت:"چی؟...این غیر ممکنه"

چه یونگ شونه ایی بالا انداخت و گفت:"مثل اینکه قبلا دو سه نفری اینطوری بودن"

~Myhornycat{jenlisa}~حيث تعيش القصص. اكتشف الآن