همینجور که از در خارج میشدند همان دختری که شکستش داده بود براش خط و نشون میکشید.
جنی نمی دونست که معنی و مفهوم حرکات اون دختر چیه اما هرچی بود مطعن بود که مهنیش خوب نیست.
همینجور حواسش به دختره پوست گندمی بود که به کسی خورد.سرشو بالا گرفت و با دیدن لیسا دوباره لکنت به سراغش اومد.
لیسا خم شدو گفت:"انگار کورم هستی!"
جنی کمی عصبی شدو با خودش گفت:"نخیر تو قدت بلنده منو نمی بینی"
لیسا که کاملا فهمیده بود جنی چی بهش گفته بود سریع چونشو توی محاصره ی انگشتاش گرفت و گفت:"یبار دیگه بگو تا تنبیه بهتری برات جور کنم"
جنی ترسیده تو چشمای سردو خشمگین لیسا نگاه کردو با لکنت گفت:"من...من متاسفام"
لیسا پوزخندی زدو گفت:"بهتره از یکی تمام شایعات اینجارو بشنوی بعد بلبل زبونی کنی !..داهاتی"
جنی با لب و لوچه اویزون به چه یونگ نگاه کرد اما چه یونگ سریع روشو بر گردوندو به سمت دیگه نگاه کرد و باعث بیشتر شدن آویزون شدن لب و لوچش شدن.
بالاخره اونجا خلوت شدو چه یونگ سریع گرفتشو گفت:"بیا بریم تو اتاق"
وارد اتاق شدن و با نشوندن جنی روی تخت روبه روش نشست و گفت:"ببین جنی...یه سری شایعات اینجا...."
قبل اینکه حرفشو تموم کنه جنی گفت:"شایعات یعنی چی؟"
چه یونگ کمی روی عصاب خودش مسلط شدو گفت:"یعنی یه سری خبر که ممکنه واقعیت باشه یا نباشه!"
جنی گیج گفت:"خب از کجا میفهمم واقعیه یا نه؟"
چه یونگ انگشت اشارشو به شونه ب جنی فشار داد و گفت:"اینو خودت میفهمی"جنی سری تکون داد و سکوت کردو منتظر موند تا چه یونگ براش توضیح بده.
چه یونگ لبی تر کردو گفت:"لیسا جزو اون افرادیه که شایعات زیادی داره...اول اینکه از دخترا خوشش میاد و خیلی خشنه!"
جنی ابروهاش بالا پرید و گفت:"یعنی...اون..."
چه یونگ تایید کردو گفت:"اره همونی که تو فکر میکنی"
جنی متعجب با خودش گفت؛"فکر میکردم فقط گربه سانان که جنسیت واسشون فرق نداره و باهرکسی که دلشون بخدا زندگی میکنن!"
چه یونگ سکوت کرده بودو منتظر ریکشن هموفیکی از جنی بود اما جنی خنثی تراز قبل بود...انگار چیز ساده و پیش پا افتاده ایی بود براش.
چه یونگ بیخیال شدو گفت:"خب...اون برای تنبیه ی بقیه که رو اعصابشن ...رابطه میگیره ازشون"
جنی ترسیده نگاهش کردو گفت:"چی؟...این غیر ممکنه"
چه یونگ شونه ایی بالا انداخت و گفت:"مثل اینکه قبلا دو سه نفری اینطوری بودن"
أنت تقرأ
~Myhornycat{jenlisa}~
أدب الهواةجنی یه هیبرید گربه که رها میشه و تا به سن قانونی نرسیده نمیتونه تبدیل به یه انسان شه و توی یه شب بارونی که خیلی ترسیده به پست یه پادگان نظامی دختران میرسه و اونجا گیره یه رییس خشن و سردی میوفته که هیچ کس جرعته رد شدن از کنارشو نداره! Genre:"comedy_h...