( قسمتایی که داخل "" قرار دارن، حرفای توی ذهن شخصیت هاست)
" و وقتی اصلا انتظارشو نداری، طبیعت راه های زیرکانه ای برای پیدا کردن نقطه ضعفمون پیدا میکنه "
-کمککککککک
با شنیدن صدای داد کسی، به سرعت راهشو کج کرد و به سمت سالن اسختر، دویید...در رو هل داد و وارد شد....سراسیمه نگاهشو چرخوند و با تهیونگی که سر جونگ کوک رو روی پاهاش قرار داده بود و هر دوشون خیس بودن، رو به رو شد...به سمتشون دویید و هول شده پرسید:
-چی شده؟
تهیونگ، همونطور که گوله های اشک از چشماش سرازیر میشدن، نگاهشو به هوسوک داد و با التماس نالید:
-هوسوک شی، خواهش میکنم...خ..خواهش میکنم..هق
هوسوک دوزانو نشست و سعی کرد با تهیونگ حرف بزنه:
-تهیونگ، منو نگاه کن...حالا بگو چی شده؟
پسر کوچیکتر، با بدنی که به شدت میلرزید، بینیشو بالا کشید و ما بین گریه هاش گفت:
-اون..اون افتاد تو آب...هق...بی..بیدار..نمیشههه..هق...آهههه
هوسوک، ترسیده از اون چیزی که به زور شنیده بود، بلند شد همونطور که به سمت در سالن میدویید، داد زد:
-میرم معاونا رو خبر کنم!
تهیونگ، چشمای تار شده از اشکش رو به صورت جونگ کوک داد و همونطور که با دستاش صورتش رو قاب گرفته بود، ناله کرد:
-جو..جونگ کوک...خواهش می..میکنم...چش..چشماتو باز کنن..هق
چند دقیقه بعد هوسوک به همراه معاون ها، پرستار مدرسه و همینطور اورژانش بالای سر جونگ کوک ایستاده بودن.
مرد، همونطور که سینه پسر رو معاینه میکرد، سرشو بالا آورد و رو به معاون ها لب زد:
-باید به بیمارستان منتقلش کنیم
با حرف مرد، نگاه ترسیده تهیونگ بالا اومد:
-حالش خوب میشه؟
مرد، لبخندی به پسر زد و سعی کرد جونگ کوک رو از دستاش آزاد کنه:
-معلومه ولی اول باید به بیمارستان ببریمش
بعد پرستار هاییی که به همراه آمبولانس اومده بودن، جونگ کوک رو بلند کردن و روی برنکارد قرار دادن.
خانم پارک، پرستار مدرسه، رو کرد به هوسوک و خطاب بهش به حرف اومد:
-کمکش کن بلند شه!
هوسوک سریع به سمت تهیونگ رفت و از زیر بازوهاش گرفت و بدن بی جونش رو بلند کرد.
تهیونگ با دیدن اینکه جونگ کوک رو دارن به سمت بیرون سالن میبرن، وحشت کرد و لب زد:
YOU ARE READING
Fuck You Cucumber
Fanfiction(Season 1) ⌲ Aυтнor ┋⌜ Elmirabv ⌟ ⌲ Geɴre ┋⌜ Drama ≣ Fluff ≣ Smut ⌟ ⌲ Coυple ┋⌜ KookV ≣Yoonmin ⌟ ⌲ Coɴdιтιoɴ ┋⌜ ONGOING ⌟ ⌲ тco ┋ ⌜ +18 ⌟ بعضیا میگن"تنفر" بعدا تبدیل به "عشق" میشه. این حرف، از نظر تهیونگ هیچ معنی ای نداشت ! کیم تهیونگ، پسری بود که ت...