Pcy: هی! ممنونم که اومدی
Bbh:هی!
Bbh:خوش گذشت
Pcy:نمیدونم فیلمشو دوست داشتی یانه. من عاشق ساینس فیکشن ام. فیلم های این ژانر رو خیلی دوست دارم
Bbh:اهم
Pcy:فکر کنم سرت شلوغه.مزاحمت نمیشم
pcy:و...
Pcy:تو خیلی خوشگلی
Bbh has been offlineچی میگه این پسره؟ الان نباید می گفت هی تو خیلی مردونه ای؟ یا خوشتیپی؟
خوشگل؟
تف تو چشای کورش!
اصل این ماجرای احمقانه از شرط بندی احمقانه تَرش با سهون شروع شد.
سهون همیشه ادعای زیادی توی روابط عاشقانه و عارفانه! داشت و پز چیزش رو به همه می داد.
بکهیون درین زمینه آدم خیلی با تجربه ای نبود ولی می شه گفت بدک هم نبود. با این حال نمی تونست به سهون اجازه بده اینقدر رجز خونی کنه.
بنابراین وقتی همه همکلاسی ها واسه شام جشن تولد سهون جمع بودن و در حد مرگ آبجو خورده بودن، اون توی حال نیمه مستی و نیمه هشیاری شرط بسته بود که حتی میتونه پسرها رو اغفال کنه و به تخت بکشه.
و توی اون شلوغی، معلوم نیست کی گفت باید با پارک چانیول رابطه برقرار کنه و ازش فیلم و عکس بگیره و همه هم موافقت کردند.
بکهیون حتی توی مستی هم می تونست نیشخند مرموز سهون رو وقتی در مورد کردن چانیول می گفت، تشخیص بده.
نقشه ی بکهیون ساده بود.
بهش پیشنهاد بده.
باهاش برو سر قرار.
بکشونش توی تخت و ازش عکس بگیر.بی شرمانه بود؟
خوب بی شرمی فقط یکی از هزاران ویژگی بکهیون و اکیپ دوستانش بود.
دوباره نگاهی به پیام آخر چانیول انداخت و ایندفعه واقعا عصبی شد و گوشی شو پرت کرد توی تخت روبرویی اش.
کیونگسو که سرش توی کتاب فیزیک عمومی دانشگاه بود، سرشو بالا آورد. گوشی رو از لابلای ملافه ها برداشت و غرغر کرد.
"هوی! چته باز؟""پسره ی الاغ ببین چی برام نوشته."
کیونگسو نگاهی به گوشی بکهیون انداخت و لباش کش اومد.
عینکشو رو روی دماغش جابجا کرد و به بکهیون خیره شد.
"پس واقعا گول سهون رو خوردی پینوکیو کوچولو"بکهیون لباش رو جلو داد و ادای کیونگسو رو درآورد.
کیونگسو سعی کرد نصیحتش کنه.
"ببین بکهیون.. شرط بندی شما واقعا زیاده رویه. بازی کردن با احساسات بقیه کار درستی نیست."بکهیون خودشو توی تختش جابجا کرد و کفشهاشو پوشید.
"اولا من به اون سهون دراز ثابت می کنم مردونگی به قد نیست! و در ثانی، اون پسره احمق به این چیزا عادت داره. شرط می بندم بار اولش نیست که یکی دستش می اندازه."کتاب رو از دستای کیونگسو قاپیدو روی میز انداخت.
"مگه اینکه تو عاشقش شده باشی و دلت نخواد کسی عشق خنگول درازت رو اذیت کنه!"کیونگسو با عصبانیت از جاش بلند شد و بکهیون راضی از واکنشش، خودشو از اتاق پرت کرد بیرون.

ESTÁS LEYENDO
The Dupe (Completed)
Fanficبکهیون یه شرط مسخره با دوستاش گذاشته. اون باید احمق ترین دانشجوی دانشگاه رو اغفال کنه و ازش فیلم بگیره. یا شایدم اون به اشتباه فکر می کنه پارک چانیول احمق ترین دانشجوی دانشگاهه؟ #فلاف #هپی_اند #چانبک