۴

4.7K 1.3K 88
                                        

Pcy:هی بیب
Bbh:هی
Pcy:دیروز توی خیابون دیدمت
Bbh:خوب؟
Pcy:با دوستات
Bbh:خوب؟
Pcy:تو بهم گفتی این هفته سرت خیلی شلوغه
Bbh:می خوای تعقیبم کنی و مچمو بگیری؟
Pcy: سوء برداشت نکن
Pcy:فقط دلم برات تنگ شده
Pcy:و
Pcy:خیلی خوشگل بودی
Bbh has been  offline

اینطوری نیست که بکهیون عذاب وجدان داشته باشه یا یه همچین چیزی. اون فقط حوصله ی دیدن این پسر عجیب و غریب رو نداره.

اون وقتی کنارت نشسته عجیب و کم حرفه. دائما با لباسش ور می ره و دکمه های پایینی لباسش همیشه کنده ان.

وقتی با پارک چانیول توی کافه نشسته باشی اون همیشه معذبه و به در و دیوار نگاه می کنه و وقتی فقط یه ثانیه چشمت رو ازش برداری، یواشکی بهت نگاه می کنه و وقتی مچشو بگیری‌ خودشو به اون راه می زنه.

بکهیون نمی خواد حتی تصور کنه توی ذهن منحرف اون پسر چی می گذره، چون به احتمال ۶۰۰ درصد چیز خوبی نیست.

بر خلاف پارک چانیول توی گوشی، پارک چانیول حضوری! حرف زیادی برای گفتن نداره و بکهیون مجبوره برای اینکه جو رو از عجیب بودن دراره، کلی چرت و پرت سر هم کنه و داستان ببافه. و لابلای حرفاش یادش نمی ره که جد و آباد سهون رو توی دلش مستفیض کنه!

و چرا بکهیون زودتر قال قضیه رو نمیکنه تا راحت شه؟

جواب اینه که اون می ترسه!

این پسر یه هیکل عضلانی داره، یه توده گوشت لخت و بدون چربی! و اگه ازون آدمهای بیشعور باشه، می تونه نقشه ی بکهیون واسه تخت خواب رو به یه تراژدی واقعی تبدیل کنه.

گرچه بکهیون جز دوگانگی شخصیتش توی چت و واقعی، چیز عجیب دیگه ای از پارک چانیول ندیده ولی احتیاط شرط عقله!

و قسم به تک تک تارهای سبیل نداشته اش، حتی اگه یه درصد احتمال بده اون پسر گنده، تاپ باشه ، عطای این شرط احمقانه رو به لقاش می بخشه و ازین بازی مسخره خارج می شه.

حتی اگه مجبور بشه هم وزن چیز سهون طلا بگیره و بعنوان جریمه ی باختن شرطش بده.

The Dupe (Completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora