۳

4.9K 1.3K 161
                                        

Pcy:هی بیبی
Pcy:می تونم بیبی صدات بزنم؟
Pcy:سکوت علامت رضاست؟
Pcy:سکوت بالاترین فریاد است!
Pcy:بک هیون؟
Bbh has been offline

این پسره چرا اینطوریه؟
مگه قرار نبود خجالتی و دست و پا چلفتی باشه؟

بکهیون گوشی اش رو توی جیب جین تنگش چپوند و سعی کرد روی حرفهای استادش تمرکز کنه. گرچه انگار استادش داشت توی آب حرف می زد و بکهیون فقط باز و بسته شدن لبهاش رو می دید بدون هیچ صدای اضافه ای.

از روزی که بکهیون پارک چانیول رو توی راهروی ورودی دانشکده ی علوم گیر انداخت و با خنده بهش پیشنهاد داد، تا روز بعدش که با هم سینما رفتند و امروز که یه هفته از اون قرار مسخره می گذره، قلب بکهیون توی حلقش بوده.

پارک چانیول به طرز عجیبی توی رابطه ی خصوصی پر حرف و پر روئه.

صبح زود، قبل طلوع خورشید بهش پیام می ده و صبح بخیر می گه و شب تا بوسه ی آخر شبش رو نگیره ول نمی کنه.

و بین این طلوع و غروب، پره از پیامهای روزمره که گاهی تیکه های عاشقانه هم بینشون هست.
بکهیون حس می کنه داره خنگ می شه.

قاعدتا الان باید پارک چانیول با خجالت منتظر پیام اون می بود و بکهیون با گفتن متلک های سکسی اون رو معذب می کرد، نه اینکه اینطوری زیر دست و پا باشه!

گوشی اش توی جیبش لرزید و این تن بکهیون رو لرزوند.

حاضر بود ۱۰۰ دلار شرط ببنده که بازم یه پیام از این پسره ی درازه. مثلا (هی بکهیون، دلتنگم شدی؟) آره، از دوری دیدار تو آوارترینم! یا (هی... یه ساینس فیکشن جدید اومده).. به تخمم! یا (هی بکهیون، الان رامن خوردم و یاد تو افتادم) یاد عمه ات بیفت لندهور!

یه احتمال دیگه هم وجود داره.

این پسره از بس تنها بوده زده به سرش و بکهیون داره با یه اسکیزوفرنی دو قطبی قرار می زاره.

خدایا! قرار! این دیوونگیه!

سهون که دو ردیف جلوتر نشسته پیس پیس کرد و از همون جا یه کاغذ مچاله شده انداخت تو بغل بکهیون.
بکهیون کاغذ رو باز کرد و خط خرچنگ قورباغه ی سهون رو خوند.
"اوضاعت با پارک چانیول چطوره؟"

لبخند زورکی به سهون زد و مثل گوینده های اخبار ناشنوایان اشاره کرد:
"عااااااااالی!"
که ترجمه اش به زبون عادی می شه:
(فااااااااااکی!)

The Dupe (Completed)Where stories live. Discover now