طرف دیگهای از کلابی که تهیونگ و جونگکوک روی خطها پرواز میکردن، جیمین کنار پیشخوان بار نشسته بود و شاتهایی که مینوشید رو میشمرد. در پستوی ذهنش حرفهایی که از مانابا شنیده بود تکرار میشد و از طرفی نمیدونست اعتماد به کاپوی تازه کار تا چه حد میتونه کار درستی باشه. به هر حال اون مرد در حال حاضر معتمد مومو بود و قلمروهای زیادی رو از آن خودش کرده بود و قرار نبود دلسوزیش معنی داشته باشه!
نه وقتی پیشنهادی اجباری بهش داده بود؛ جیمین باید برای ساکت و آروم نگه داشتن مومو دست به کاری میزد که حتی توی کابوسش هم ندیده بود روزی به این حال بیافته. بادی پَکِر شدن شاید به ظاهر ساده باشه و مانابا با توجیههای مسخره بخواد تضمین بده که هیچ اتفاقی نمیافته اما منطق جیمین تا جایی که کار میکرد، هنوز هم این ماجرا رو یک خطر و تهدید جدی میدونست. مومو برای معاملاتی که اخیراً یونگی و وایپر از دستش بیرون کشیده بودن، بی شباهت به مار زخم خورده نبود و برای اینکه دستش به آگوستدی آشوبگر نرسه، به راحتی به سمت پسرخوندهاش رفت تا برای باج گرفتن، تا جایی که از پسش برمیاد، سوءاستفاده کنه؛ هدف مومو رسیدن به خواستهها و اهدافش بود و اهمیتی نداشت اگر جیمین رو قربانی میکرد؛ حتی اگر جونش رو هم از دست میداد، قرار نبود اشک بریزه. مطمئناً صدای قهقههاش گوش آسمون رو کر میکرد... تا وقتی که مشاورش مانگو باشه، این وضعیت ناپایدار تا جایی که به سقوط در دره منجر بشه، ادامه داشت. البته این سقوط قرار بود با شکنجهای مثل سر خوردن در جادهای خیس و ترمز بریدگی در حین شادی پس از بردن مسابقه باشه... منتهی این ماجرا قرار نبود به این زودی به پایانش نزدیک بشه؛ خواستههای مومو به قاچاق مواد با بدن پسرخوندهاش ختم نمیشد. اون برگشته بود تا انتقام هر چیزی که از دست داده بود رو بگیره و مانگو رو بخاطر شباهتی که به خودش داشت جذب کرد. هوسوک ورژن پیشرفتهی مومو بود و خرابکاریهایی که در تمام سطح شهر پیش میومد، از مرداب ذهنی اون پلیس شرور نشأت میگرفت...
مثل بندهایی که روی چشم و دهان دختر و پسرهایی که در زیرِ زیرزمینش انبار کرده بود و چیزی تا معاملهشون نمونده بود... مثل جیمینی که از دور هدایتش میکرد و قرار بود به زودی تک تک داراییهاش رو با عذاب و رنج از چنگش بگیره...
پسر مو صورتی دستی روی صورتش کشید و تمایل داشت در همین حین چشمهاش رو دربیاره و داخل شاتهایی که قصد تموم کردنشون رو نداشت، بندازه و شاهد حبابهایی که درونش ایجاد میشه، باشه... اما ترجیح داد برای دیدن جذابیتهای این دنیا که به یونگی محدود میشد و چیزی تا از دست دادنش نمونده، خودش رو محروم نکنه و فرصت استفاده رو از دست نده.
«چند ساعت بیشتر طول نمیکشه و خطری نداره. اگه درست کارتو انجام بدی به نفعته کیتی. میدونی که مومو بهت سخت نگرفته و اگه این کارو کنی جون خودت و دوست پسرتو نجات میدی...»
YOU ARE READING
Wicked Game
Action• Name: Wicked Game [Angel Beats2]🍷 • Couple: Yoonmin, Vkook • Writer: Sadixen • NC: +21⚠️ Summary: مومو؛ زنی که همه چیز زیر سر خودش بود و برای حفظ گنگش، حاضره حتی پسرش رو هم از بین ببره! معامله با پلیس جوان و شرور، که یک طرف معاملهی اخیری که سر...