23.

1.7K 307 68
                                    



عشق میتونه سراسر خطر باشه یا سراسر ارامش

عشق میتونه سراسر دردسر باشه یا هموار

عشق میتونه مثل زهر مهلکی جونتو بگیره و یا بهت زندگی ببخشه

اما گاهی وقت ها متفاوته

گاهی وقت ها عشق ممنوعه

گاهی وقت ها عاشق شدن میتونه خطرناکتر از افتادن از بهشت به زمین باشه

گاهی وقت ها...یا سال ها قبل

مرد عاشقی زندگی میکرد..مردی که دیوانه وار عاشق زنی بود که حتی اسمش هم نمیدونست
عاشق و کور

برای داشتن زن حاضر به هر کاری بود!

مثل هم دست شدن با جادوگری که به گفته ی مردم شیطان بود

برادر ها و پدرشو کشت...پادشاه شد و زن رو به همسری برگزید

ملکه ای که عاشقش نبود...

پیشگو رو به زندانی شدن در معبد سلطنتی محکوم کرد و به بستر ملکه ش رفت

بار ها و بار ها اما هر بار جواب یکی بود

ملکه حاضر به عشق بازی با شاه نبود

گذشت و گذشت

پادشاه دیوانه شد..دیوانگی که حاصل اعتماد دوباره ی اون به پیشگوی شیطان صفت بود

وقتی پادشاه مست از شراب پیشگو به اقامتگاه ملکه رفت دیگه منتظر اجازه ی اون نشد..لهش کرد..قلب همسرش رو شکوند و مجبور به یکی شدن کردش

نتیجه ش شد تاوان نابخشودنی که حاصل گناهانش بود

اون شب ماه به دو نیمه شد...قلب ماه هم از غم ملکه شکست

فرزند تشکیل شده در رحمش به دو نیمه تبدیل شد

دو تکه ماه...

***

"عاشقتم..انقدر که تاج و تختو بهت بدم..چه اهمیتی داره کی پادشاه باشه؟"

سر دردناکشو از تخت بیرون برد و مایع گرم بالا اومده از حلقشو عق زد

-"بانو..بانو..."

دست محافظو پس زد و دوباره عق زد..این بار میتونست مروارید های سفیدی که بینهایت شبیه به دندون هاش بودن رو هم میون اون توده های تیره رنگ ببینه...قلبش وحشت زده درحال تپیدن بود..دست به موها و صورتش کشید...این تغییر بوی نابودی میداد

-"ایینه...اییینههههه.."

به ایینه ای که محافظ سمتش گرفت چنگ زد و وحشت زده به زن درون اون خیره شد

هیچ شباهتی به تصویر همیشگیش نداشت..اون موهای کدر و صورت چروکیده...چشم هایی که مثل قبل نمی درخشیدن..دستشو به موهاش کشید و با جدا شدن دسته ای از اون ها و پایین افتادنشون جیغ زد

𝑊ℎ𝑜' 𝑠 𝑇ℎ𝑒 𝑲𝑰𝑵𝑮? |👑| 𝑠𝑢𝑔𝑎Where stories live. Discover now