𝑊ℎ𝑜' 𝑠 𝑇ℎ𝑒 𝑲𝑰𝑵𝑮?

7.7K 647 167
                                    


در پس ماه
جایی میان تاریخ گذشته و اینده
دو پسر متولد شدن...برادرانی شبیه به هم نیمه شب پا به دنیا گذاشتن
برادر هایی با اینده ی متفاوت..برای سلطنت از شکم ملکه خاندان مین به دنیا اومدن
پسر هایی به اسم یونگی و یون..

-"همونطور که بهتون گفته بودم سرورم...به دنیا اومدن دو پسر بد یومن و نحسه...نشون از کشته شدن شما و از بین رفتن سلطنت میده...یکی از پسر ها باید بمیره چون با روح بدی به دنیا اومده در زندگی گذشته اش گناهان زیادی مرتکب شده.."

-"چطور میتونید اینو بگید پیشگوی اعظم؟!"

ملکه با درد بلند شد

-"دخالت نکن ملکه"

-"سرور من...به پسر هاتون نگاه کنید...اون ها پاک و بی گناه ان..معصوم ان...چطور میتونید.."

-"ملکه رو ببرید بیرون"

به دستور پادشاه ندیمه ها دست های ملکه رو گرفتن و سمت در خروجی اتاق بردن

-"نههه...سرورمممم....بچه هامممم...پادشاههههه"

با بیرون رفتن ملکه،پادشاه سمت دو پسرش رفت

-"کدومشون؟"

پیشگو کنار پادشاه ایستاد و به دو نوزادی که به ارومی نفس می کشیدن نگاه کرد

انگشتشو سمت پسری که موهای مشکی و پوست رنگ پریده ای داشت گرفت و گونشو لمس کرد

-"شاهزاده یونگی...اون شایسته ی سلطنته...با قلبی که پاک و بی الایشه...اون میتونه یکی از تاریخ ساز ترین پادشاهان تاریخ بشه"

دستشو روی گونه ی پسر مو طلایی کشید و اخم کرد

-"اما یون...اون روح پلیدی داره و می بینم در اینده شمارو می کشه...باید بمیره و یا جایی بزرگ بشه که ندونه کیه و چه مقامی داره"

-"تو گفتی اگر زنده بمونه دیگه صاحب فرزند پسری نمیشم!"

-"بله..اما اینده در حال تغییره سرور من"

پادشاه نگاهی به دو پسر روی تشک انداخت و خنجرشو در اورد

دستشو بالا برد قلب پسر کوچیکشو نشونه گرفت اما لحظه ای که باید خنجر توی بدن پسرش فرو می رفت پیشگو دستشو گرفت و مانعش شد

-"منو ببخشید سرورم اما حتی دست زدن به اون موجب پخش شدن نحسی میشه...لطفا اجازه بدید من در معبد کارشو تموم کنم"

پادشاه خنجرشو پایین اورد و نگاهی به پیگشوی جوان انداخت

-"کار دیگه ای هم باید باهاشون انجام بدی؟"

پیشگو سری تکون داد...پارچه ی خونیی از استینش در اورد

با دیدن نگاه پادشاه لبخند زد و پارچه رو توی قنداق یونگی گذاشت

𝑊ℎ𝑜' 𝑠 𝑇ℎ𝑒 𝑲𝑰𝑵𝑮? |👑| 𝑠𝑢𝑔𝑎Where stories live. Discover now