در پس ماه
جایی میان تاریخ گذشته و اینده
دو پسر متولد شدن...برادرانی شبیه به هم نیمه شب پا به دنیا گذاشتن
برادر هایی با اینده ی متفاوت..برای سلطنت از شکم ملکه خاندان مین به دنیا اومدن
پسر هایی به اسم یونگی و یون..-"همونطور که بهتون گفته بودم سرورم...به دنیا اومدن دو پسر بد یومن و نحسه...نشون از کشته شدن شما و از بین رفتن سلطنت میده...یکی از پسر ها باید بمیره چون با روح بدی به دنیا اومده در زندگی گذشته اش گناهان زیادی مرتکب شده.."
-"چطور میتونید اینو بگید پیشگوی اعظم؟!"
ملکه با درد بلند شد
-"دخالت نکن ملکه"
-"سرور من...به پسر هاتون نگاه کنید...اون ها پاک و بی گناه ان..معصوم ان...چطور میتونید.."
-"ملکه رو ببرید بیرون"
به دستور پادشاه ندیمه ها دست های ملکه رو گرفتن و سمت در خروجی اتاق بردن
-"نههه...سرورمممم....بچه هامممم...پادشاههههه"
با بیرون رفتن ملکه،پادشاه سمت دو پسرش رفت
-"کدومشون؟"پیشگو کنار پادشاه ایستاد و به دو نوزادی که به ارومی نفس می کشیدن نگاه کرد
انگشتشو سمت پسری که موهای مشکی و پوست رنگ پریده ای داشت گرفت و گونشو لمس کرد
-"شاهزاده یونگی...اون شایسته ی سلطنته...با قلبی که پاک و بی الایشه...اون میتونه یکی از تاریخ ساز ترین پادشاهان تاریخ بشه"
دستشو روی گونه ی پسر مو طلایی کشید و اخم کرد
-"اما یون...اون روح پلیدی داره و می بینم در اینده شمارو می کشه...باید بمیره و یا جایی بزرگ بشه که ندونه کیه و چه مقامی داره"
-"تو گفتی اگر زنده بمونه دیگه صاحب فرزند پسری نمیشم!"
-"بله..اما اینده در حال تغییره سرور من"
پادشاه نگاهی به دو پسر روی تشک انداخت و خنجرشو در اورد
دستشو بالا برد قلب پسر کوچیکشو نشونه گرفت اما لحظه ای که باید خنجر توی بدن پسرش فرو می رفت پیشگو دستشو گرفت و مانعش شد
-"منو ببخشید سرورم اما حتی دست زدن به اون موجب پخش شدن نحسی میشه...لطفا اجازه بدید من در معبد کارشو تموم کنم"
پادشاه خنجرشو پایین اورد و نگاهی به پیگشوی جوان انداخت
-"کار دیگه ای هم باید باهاشون انجام بدی؟"
پیشگو سری تکون داد...پارچه ی خونیی از استینش در اورد
با دیدن نگاه پادشاه لبخند زد و پارچه رو توی قنداق یونگی گذاشت
YOU ARE READING
𝑊ℎ𝑜' 𝑠 𝑇ℎ𝑒 𝑲𝑰𝑵𝑮? |👑| 𝑠𝑢𝑔𝑎
Fanfiction༺ 𝑊ℎ𝑜' 𝑠 𝑇ℎ𝑒 𝑲𝑰𝑵𝑮? ༻ "پادشاه کیه؟" 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑔𝑖 ⌇ 𝑦𝑜𝑜𝑛 𝐴𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑎𝑡 , 𝑤𝒉𝑖𝑐𝒉 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒 +میخوای پادشاهت بشم گرگ کوچولو؟ -میشه تو بغلت بخوابم؟ ... -میدونی عشق چیه؟ +من میخوام تو بغل برادرم بخوابم..لمسش کنم...ببوسمش...