من و تو
تنهای تنها...
در حالی که عشق بازی میکنیم در این تکرار فرو رفتهایم...
ما هر روزمان یک روز تکراری ست؛
شیرینترین تکرار دنیا...
سوم شخص
"امروز حالت چطوره پسر؟"لبخند گشادی زد "ممنون کاپیتان، بهتر از هر روز دیگهایم."
کاپیتان با مهربونی دستشو رو شونهی مرد مهماندار رو به روش گذاشته بود "جدی؟ چقد عالی. چی شده که انقدر سرحالی؟"
مرد مهماندار به تته پته افتاده بود چون از اینکه دلیل اصلی خوشحالیشو بیان کنه خجالت میکشید "هی... هیچی فقط... آممم... خب... به خاطر اینکه..."
کاپیتان خندهی دهن بستهای کرد، کلاه لباس فرم پسرکو که کج شده بود براش درست کرد و بعد از اینکه چندبار به شونش ضربه زد به سمت کابین هواپیما رفت.
#اَه گند زدم باز چرا نمیتونم مثل آدم صحبت کنم. چرا انقد زود رفت تو کابینش خب یکم بیشتر میموند.#
پسر مهماندار واقعا دلش میخواست که همراه با کاپیتان وارد کابین خلبان بشه و در تمام طول سفر همونجا بمونه.
کنجکاوی شدیدا قلقلکش میداد تا چهرهی خلبان و در حالی که داره با دقت و جدیت هواپیما رو کنترل و هدایت میکنه رو ببینه. با شنیدن اسمش از افکارش بیرون اومد.
"گالف بهتره زودتر بیای؛ تا چند دقیقه دیگه مسافرا سوار میشن."
گالف به کمک دوست مهماندارش رفت و جلوی درب ایستاد تا به مسافرا خوش آمد بگه.
بعد از این که مسافرا به کمک مهماندارهای هواپیما سر جاهاشون نشستن و کمربنداشونو بستن صدای کاپیتان از بلندگوها پخش شد.
"خانمها و آقایان ظهرتون بخیر. خلبان اول سوپاسیت جونگچیویوات صحبت میکنه. از طرف شرکت هواپیمایی بانکوک ایرویز و کارکنان این پرواز ورود شما رو به هواپیمای اِیر باس 437 خوش آمد میگم. مقصد ما فرودگاه کامبرا، استرالیا و طول مدت پرواز 7 ساعت و 47 دقیقه تعیین شده. مهمانداران هواپیما در طول این مدت آمادهی خدمت رسانی به شما هستند..."
مهم نبود چند بار با کاپیتان سوپاسیت پرواز کرده، هر دفعه از شنیدن صداش موقع خوشآمد گویی به مسافرا لذت میبرد و محوش میشد.
"هی گالف حواست کجاست نوبت توعه."
گالف بلندگوی هواپیما رو جلوی دهنش گرفت "سلام به مسافران گرامی. سر مهماندار کاناوات ترایپیپاتاناپونگ صحبت میکنه. توجه داشته باشید، کشیدن سیگار یا استفاده از تلفن همراه در طول پرواز ممنوعه. لطفا کمربندهای مخصوص پرواز خود را ببندید، پشتی صندلی خود را به حالت عمودی اولیه برگردانید،..دو درب در جلو و دو درب در کنارهها برای خروج اضطرای تعبیه شده.... در مواقع اضطراری ماسکهای اکسیژنی که در بالای سرتون قرار داره رو، همینطور که همکارم نشون میده بر روی دهان و بینی خود قرار دهید...."
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Fly 🔞 پرواز ✈ (completed)
Фанфикپرواز؛ جزیره ⃤✈️ سیاهی تنها چیزی بود که میدیدم. هنوزم تو گور خودم بودم. سرد و تاریک بدون هیچ هوایی. داشتم میمردم مگه نه؟ داشتم جون میکندم، تو گور خودم؛ گوری که عشقم با دستای خودش برام کنده بود و جسم و روحمو به آغوش خاک سپرده بود. "میتونم کاری کن...