گالف
رفتم رو به روش و خودمو بین صندلیش و جلوی کابین جا دادم. کم کم شروع کردم به باز کردن دکمههای پیرهنم در حالی که توی چشماش زل زده بودم.
روش خم شدم و لباشو با لبام به بازی گرفتم.
دستشو پشت گردنم گذاشت و بیشتر به خودش فشارم داد. لب بالا و پایینشو به نوبت میبوسیدم و سرم مدام جلو و عقب میشد. لباش بوسیدنیترین لبای دنیا بودن و دلم میخواست حسابی خیسشون کنم.درست همونطور که کمک خلبان انجام داده بود انجامش میدادم از لباش به سمت گردنش رفتم و در حالی که تند تند دکمههاشو باز میکردم نفسهای داغم روی پوست گردن و سینههاش خالی میشد. پایینتر رفتم و زیپ شلوارشو باز کردم، زانو زدم، عضو نیمه بیدارشو تو دهنم بردم تا کاملا شق بشه واسم. صدای نالهها و آههای کشدار میو همزمان با حرکت دهنم بلند میشد و توی گوشام میپیچید. هیچ وقت فکرشم نمیکردم صدای نالههای کاپیتان هواپیمامونو اونم تو این پوزیشن بشنوم.
"آاااه... گالف خیلی خوبه..."
بازوهامو گرفت و مجبورم کرد بلند شم.
خودشو جلو کشیده بود و من بین پاهاش بودم. در حالی که سرشو بالا گرفته بود تا تو چشمام زل بزنه گفت: "بعدش چی میشه؟ هوم؟ نمیخوای بگی اون تو چی نوشته؟"دستاشو گرفتم و روی پهلوهام گذاشتم مسیر دستاشو هدایت کردم "بعد از اینکه کاپیتان خوب تحریک شد، وحشیانه لباس معشوقشو در آورد و نوک سینههاشو خورد و مکید عااااح...."
میو شروع کرد به مکیدن سینههام و زبون خیسشو دایرهای روشون میکشید.
"بعدش عضو حساسشو تو دستش گرفت و براش ماساژ داد."
میو سرشو از سینههام جدا کرد دستاشو به سمت شلوارم برد و زیپمو باز کرد. آلتمو بیرون آورد و دستمو گرفت. "خودت انجامش بده."
با تعجب نگاش کردم "ولی تو دفترچه یه چیز دیگه بود."
با صدای خیلی آرومش زمزمه کرد "من کاپیتان توی دفترچه نیستم گالف توام خلبان توی دفترچه نیستی. خیلی دوست دارم وقتی داری با خودت ور میری ببینمت."
دستمو روی عضوم چند بار بالا و پایین کرد و بعد دستشو برداشت. قیافشو مظلوم کرد "بهم نشون میدی تو تنهایی با خودت چی کار میکنی؟"
مطمئنم سرخ شده بودم و تمام صورتم داشت نبض میزد. کاپیتان حتی یه ذرهام خجالت سرش نمیشد و شنیدن صدای سکسیش واسه ارضا شدنم کافی بود.
سرمو پایین انداختم و دستمو روی آلتم بالا پایین کردم خیلی آروم آروم.
ناخودآگاه دوتا از انگشتامو به سمت لبام بردم و وسوسهانگیز با لب پایینم بازی کردم. ناخونامو روشون کشیدم و بعد نوکشونو وارد دهنم کردم تا خیسشون کنم. اوکی حالا که فکرشو میکنم خودمم اصلا خجالت سرم نمیشد. نه من و نه کمک خلبان توی دفترچه.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Fly 🔞 پرواز ✈ (completed)
Hayran Kurguپرواز؛ جزیره ⃤✈️ سیاهی تنها چیزی بود که میدیدم. هنوزم تو گور خودم بودم. سرد و تاریک بدون هیچ هوایی. داشتم میمردم مگه نه؟ داشتم جون میکندم، تو گور خودم؛ گوری که عشقم با دستای خودش برام کنده بود و جسم و روحمو به آغوش خاک سپرده بود. "میتونم کاری کن...