PART 2

684 151 24
                                    

باز جویی جونگین که تموم شد اومد بیرون دوباره عینکشو به چشماش زد و دفترچش رو برداشت تا چیزی یادداشت کنه که با کشیده شدنش به سمت بیرون دفترچه از دستش افتاد
نگاهشو روی دستی که داشت میکشیدش انداخت
هیونجین اونو با شدت به فضای بیرون دفتر دادستانی هول داد
”تو چی هستی..... چطور اونکارو کردی؟"
جونگین شوکه شده از رفتار سونبش تو ذهنش کاری ک کرده بود
رو انالیز میکرد
”زود باش کاراموز خودت میدونی کاراگاه ها صبور نیستن"
جونگین دیگه فکر کرد کار از کار گذشته پس برا خودش تصمیماتی گرفت
موقع در اوردن اون عینک گرد و ته استکانیش شروع کرد
_اهه ..قصد نداشتم همچین کاری کنم..سونبه اصلا فکر نمیکردم انقدر تیز باشید
وقتی جملش تموم شد سرشو اورد بالا و با اون چشمای عسلی به چشمای هیونجین زل زد
_سونبه ...شما به هیچکس درباره چیزایی ک از من فهمیدید نمیگید
لحنش کاملا دستوری بود و هیون کاملا اینو حس کرد
*مثل اینکه طلبکارم شدم*
جونگین هنوزم به چشمای هیونجین خیره بود اما چند ثانیه بعد
نگاهشو گرفت و اون لبخند وعینکشو دوباره به صورتش
برگردوند
_خوب سونبه کاری با من داشتید؟
*این کاراموز منو مسخره کرده*
”ببین پسره ...اسمت چی بود؟...جونگان بودی چی بودی؟..حالا هر چی ...منو مسخره کردی؟؟"
جونگین با چشمایی ک اندازه شیشه عینکش گرد شده بود به هیونجین نگاه کرد
_ینی چی ....چرا عمل نکرد
”عین ادم توضیح بده ....چی عمل نکرد وگرنه عواقب بدی
پاپیچت میشت کاراموز"
جونگین هنوز شکه بود ...چرا رو هیونجین تاثیری نداشت
_ام ..چیزه...میشه بریم یجایی بشینیم؟
جونگین و هیونجین به کافه ای در نزدیکی های دفتر دادستانی رفتن
توی راه اونجا هیچ راهی برای جونگین نمونده بود تا هیون رو منصرف کنه
هیونجین به شدت درگیر بود
روبه روی کاراموز نشست و دوتا ایس امریکانو برای هر دوشون سفارش داد
_خب میشنوم کاراموز

_ام...خب

_پرونده ای ک درگیرش بودیم حل شد پس هیچ دل مشغولی نباید داشته باشی زود تند سریع بگو

جونگین دید هیچ جوره نمیتونه هیونجین رو راضی کنه پس تصمیم گرفت به اون سونبه کنجکاو همه چیو بگه پس دوباره اون عینک گردشو در اورد و اروم گذاشتش روی میز

_خب..مثل اینکه چاره دیگه ای ندارم ..ببینید من یه قدرت ماورایی دارم

حدس میزد هیون خندش بگیره یا مسخرش کنه اما وقتی به چهرش نگاه کرد جز جدیت هیچی تو چهرش نبود

_ اره دیگه من قدرت ماورایی دارم اینطوریه که من اگه به چشمای یه نفر زل بزنم و ازش کاری رو بخوام امکان نداره انجامش نده اما درباره شما سونبه این عمل نکرد و نمیدونم چرا

هیونجین تاحالا انقدر طولانی صدای جونگین رو نشنیده بود
و دیگه خبری از من من کردنش نبود
هیونجین حرف جونگین رو قطع کرد

_خب ثابت کن
_اون پسره ک هودی مشکی داره رو میبینی ..همین الان دیدمش که از جیب گارسون یه چی برداشت جیب بر ماهری هم هست

 CONRTOL(hyunin)Where stories live. Discover now