PART 17

519 145 110
                                    


باورش نمیشد که همچین اتفاقی افتاده
مطمئن بود توهم زده ولی اونقدر مست نبود که همچین خواب و توهم شیرینی ببینه
کلی ذهنش درگیری داشت
دقیقا برعکس جونگینی که ذهنش کاملا مثل کاغذ سفید بود و به هیچ چیزی فکر نمیکرد به عاقبت کاری که کرد هم فکر نمیکرد
اما برای یه لحظه عقلش اومد سر جاش 
*من دارم چه غلطی میکنم*
*پ.ن حس فوتبالیست ها بهم دست داد ..سوباسا تو دو ثانیه واقعی ۲۰ دقیفه حرف میزد با خودش*
سریع خودش پرت کرد اون طرف و از هیون دور شد
صد بار خودشو سرزنش کرد که این چه کاری بود که کرده سونبه اش ارشدش رو بوسیده بود مگه کار کردن خاله بازیه چر ا خودتو با اون خالی کردی مگه بار نیست ؟..چرا ..
کلی با حرفایی مثل این خودشو سرزنش میکرد اما ته دلش به چیزی باور داشت
*لذت بردم ازش*
انقدر فکرش درگیر کارش بود که اصلا توجهی به هیون که در ارومترین شرایط ممکن نشسته بود و به زمین زل زده بود رو ندید
هیون دقیقا برعکس جونگین و برعکس حالش زمان بوسه ذهنش خالی شده بود ‌..فکر کردن سخت بود ‌
*اشتباه کرده؟..شاید چون مست بوده منو با دوست پسرش اشتباه گرفته....بخطار این بود که مسته ...از کاراش معلومه که از کارش پشیمونه ...اگه اینطور نیست پس چرا باید منو میبوسید
ذهن هیون هم با همچین سوالایی پر شده بود
جونگین هیچ ایده ای نداشت که الان باید چی بگه بعد از این کاری که کرده بود باید یه کاری میکرد چون جو اونجا فوق العاده وحشتناک بود
دهنشو باز کرد تا چیزی بگه اما هیون پیش دستی کرد

_دیره باید بخوابیم فردا باید بریم دفتر ..

هیون بدون اینکه حتی به جونگین نگاه کنه بلند شد و رفت و با یه پتو و بالشت برگشت

_تو برو توی اتاق بخواب من اینجا میخوابم

هیون گفت و جونگین ....
حتی جرئت نمیکرد حرف بزنه دیگه چه برسه به اینکه بخواد تعارف کنه

هیچکدوم ازون دونفر اون شب خواب خوبی نکردن
اما حدود چند ساعت که گذشت و هیون یکم چرتشگرفته بود با صدای زنگ موبایلش ترسیده از خواب پرید و از روی مبل افتاد رو زمین

_بیدارم ...بیدارمم...الو؟...

_هوانگ هیونجین پس کدوم گوریی؟؟

_عا چان هیونگ تویی؟؟...این وقت شب چی شده

_شب؟؟...الان شبه؟ ..محض رضای خدا یه نگاه به ساعت اون خونه لنتیت بنداز

_....عه راست میگی ۸ صبه...حالا چیزی شده ؟...

_بله یه جسد پیدا شده

هیون خشکش زد
توی یه ثانیه ازون حالت خسته و خوابالود بیرون اومد و سریع نشست

_چی؟؟

_یه جسد تو منطقه دونگ مانگ ...یه افسر پلیس پیداش کرده ...تقریبا نزدیک خونته ...جنگی بلند شو برو اونجا

 CONRTOL(hyunin)Where stories live. Discover now