PART 3

593 144 7
                                    

SEOUL
...یچیزی اینجاست !!!

_ینی چی؟؟ چی کجاست؟؟؟

هیونجین با بهت پرسید و جونگین حواسشو به هیون داد
فلیکس ازونور بریده بریده جواب هیونجینو داد
_یچیزی تو مقعدش بود
_ خب چیی لنتی زیر لفظی میخوای تا حرف بزنی؟؟؟
_یه انگشتره
_هن؟؟؟
___________________________

بعد از دقایقی که با سرعت برق گذشت برای جونگین بالاخره به ازمایشگاه رسیدن
فلیکس به محض اومدن اونا شروع کرد به توضیح دادن

_ یه انگشتره معمولی شبیه این انگشتراییه که بابابزگا میندازن

جونگین انگشترو از فلیکس گرفت و ذره بین رو گرفت دستش و بهش نگاه دقیقی انداخت

_ببخشید اینجا اسکنر ندارید؟؟؟

فلیکس با حرف جونگین از فکر در اومد

_ عاا اره فکنم همین دور و بر باشه برای چی میخوای؟

_روی سنگ انگشتر یسری حکاکی هست میخوام اونو بررسی کنم

انگشترو روی اسکنر گزاشت و منتظر کامپیوتر موند تا اون اشکال رو روی مانیتور براش بیاره

اسکنر تمام خط هایی که شناسایی میکرد رو به طور واضح میکشید
بعد از تموم شدن کار کامپیوتر هیونجین با دقت به اون لگو عجیب نگاه کرد

_به نظر تو این لگوی چی میتونه باشه؟؟

برگشت رو به جونگین اما انتظار نداشت جونگین رو با رنگ پریده و نفس های بریده بریده ببینه

_هی تو حالت خوبه ؟؟

_من....برام اشناس ....این.... لگو

همزمان با تیکه تیکه حرفاش بلند شد و از کامپیوتر فاصله گرفت و رفت سمت کوله اش اما ضعف شدیدی رو حس کرد و روی زمین افتاد
هیونجین دوباره اون حس ترس بهش دست داد و نمیدونست الان چیکار کنه
فلیکس با صدایی تاثیر گذار و محکم به هیون گفت

_بلند شو ..بزاریمش روی تخت

جونگین رو خیلی اروم روی تخت گزاشتن و فلیکس مشغول معاینش شد
در این لحظه هیونجین از خدا ممنون بود که فلیکس دکتر شده

_علائمش شبیه حمله عصبیه

فلیکس بعد از معاینش گفت
جونگین با اینکه بی هوش بود اشکاش از چشماش سرازیر شدهیونیجن داشت به این فکر میکرد که چرا این لگو باید باعث حمله عصبی به اون بشه
رشته افراش با صدای زنگ موبایل جونگین پاره شد

_این دیگه کیه ؟ سونگ سونگ؟؟

جواب داد

_الو ؟

_ الو جونگینا؟؟

_سلام جونگین فعلا نمیتونه صحبت کنه

_ببخشید شما؟؟شما چرا تلفن جونگی رو برداشتین؟

 CONRTOL(hyunin)Where stories live. Discover now