PART 9

494 155 31
                                    

میخواست چشماش رو باز کنه اما نور مانع میشد ..با هر سختی که بود بالاخره چشماشو باز کرد
چندیدن بار محکم پلک هاش رو روی هم فشار داد تا تاری چشم هاش از بین بره ...کم کم داشت موقعیت رو انالایزی کرد و تازه داشت یادش میومد چه اتفاقی افتاد
جنگل
پیرمرد
اون در و راهرو عجیب غریب
خون روی استین جونگین
جونگین
جونگین
با یاداوری جونگین به سرعت از جاش بلند شد که باعث پیچیده شدن درد بدی توی کمرش شد ....و برای اولین بار خودش رو برای بی احتیاط بودن اون موقع سرزنش کرد
سریع بلند شد و به اطرافش یه نگاه کرد و جونگینرو در اروم ترین حالت ممکن کنار خودش دید که خواب بود
وقتی با دقت به صورتش نگاه کرد اون رد های قرمز کنار صورتش رو دید ...انگار که خون گریه کرده بود
خواست که دستشو ببره و اونا رو پاک کنه اما نتونست دستشو حرکت بده چون دستش با یه شاخه تر و نرم به یه شاخه دیگه بسته شده بود
هر چقدر سعی کرد دستشو ازاد کنه کاری ازش برنمیمود اون عملا با توجه به زخم های روی کمرش یه موجود بی مصرف به حساب میومد
با شنیدن صدایی سریع دستشو برد سمت کمرش تا اسلحه اش رو در بیاره اما جای خالی اسلحه اونو شکه کرد و حتی صدای فرد غریبه ای اونجا اونو بیشتر شکه کرد

_دنبالش نگرد ...دست منه ...

صاحب صدای خشداری که جوابشو تو سایه دست به سینه ایستاده بود

_تو...تو کی هستی ...چه بلایی سر جونگین اوردی؟؟

با لحنی که سعی میکرد شجاع باشه گفت اما ترسیده بود
_من بلایی سرتون نیاوردم ..خودتون توی خونه من غش کردین

_خ..خونه؟؟....اینجا خونه توعه؟؟

_اره خونه ازینا که که همه دارن ..خودتم خونه داری دیگه ..بگذریم اینجا چیکار میکنی کاراگاه هوانگ ...اینجا رو چطور پیدا کردی ؟؟؟

هیونجین نگاهی به سمت اون فرد انداخت و نگاهش به دستاش افتاد که همه مدارکشون که همراهشون بود دستش بود

_چرا عکسای اون پرونده رو داری؟؟؟....نکنه تو کشتیشون...بهت اخطار میدم اگه تا چند ساعت دیگا مارو ازاد نکنی پیدامون میکنن و بدبخت میشی قاتل کثیف...

_اووو..وایساا ترمزز...قاتل؟؟...تو فکر کردی قاتل منم؟؟...بیخیال کاراگاه ته دلت هم میدونی من قاتل نیستم .....من دارم دنبال قاتل میگردم ....

_چ...چی؟؟..دنبالش میگردی؟؟...خب..چرا اینجا..چرا اینجوری ؟؟...اص نه وایسا ببینم ...چرا منو بستی؟؟

_نمیتونستم ریسک کنم ممکن بود خود قاتل باشی از کجا معلوم؟...بحثو عوض نکن کاراگاه اینجا چیکار میکنی ؟

_ما برای پرونده قتل اینجاییم ...اینجا چند تا جسد پیدا شده که...

_به اشکال مختلف کشته شدن ..

اون مرد حرف هیون رو خودش ادامه داد و با دیدن صورت متعجبش ادامه داد

_گفتم که من دنبال قاتل میگردم

 CONRTOL(hyunin)Where stories live. Discover now