کاغذ توی دستش بخاطر لرزش دستش میلرزید
دیگه شور این قضیه در اومده بود
فلیکس و جونگینی هم که روی اونو خونده بودن باترس و چشمای درشت به کاغذ کاهی نگاه میکردن
هیون نفس عمیقی کشید سعی کرد به خودش مسلط بشه اما نتونست و در لحظه از عصبانیت کاغذ رو پاره کرد و سعی میکرد نفساش رو کنترل کنه و این باعث شده بود صدای نفس کشیدنش خیلی به چشم بقیه بیاد
_هیون...جونگین خواست صداش کنه که هیونجین با عصبانیت از اتاق زد بیرون
جونگین متعجب و ناراحت از رفتار هیون سرش رو انداخت پایین که با حس کردن دست فلیکس روی شونش دوباره سرش اومد بالا_بهش یکم زمان بده .... الان خیلی تحت فشاره ...
حق با اون بود یه لحظه به این فکر کرد که یه قاتل روانی میزد پدرش رو میکشت ...معلومه ادم عصبانی میشه اصن خودشون میدونستن چیزی که هیون خیلی بیشتر ازش عصبانیه اینه که نمیتونه اون عوضیو بگیره اینه که ادمای بیشتری دارن میمیرن چون اون نمیتونه هیچ سر نخی ازش پیدا کنه
اما چیزی که یکم اذیت میکرد این بود که پدر هیون چه ربطی به همه این قضایا داشته باشه اون قاتل چرا باید بابای هیون رو میکشت مغز جونگین پر از سوالایی شده بود که هیچ جوابی نداشت براشون
جونگین نگاهی روی زمین به کاغذای پاره ای که از اثار هیونجین بود نگاهی انداخت یه تیکشو برداشت و نگاهش کرد یه لحظه متن نامه اومد تو ذهنش *انتقامی که تو و دوست پسر خاصت*
یه لحظه دوزاریش افتاد ...
اون از قدرت جونگین با خبر بود ...
این ینی اون از پروژه ها هم با خبر بود ...
پس برای همین بابای هیون رو کشته بود اما خب ربطش به اون چیه چرا؟!!....
یهو یه فکری به ذهنش رسید کاغذا رو برداشت و گذاشت روی میز فلیکس هم هاج و واج فقط به کارای جونگین نگاه میکرد هیچ نمیتونست سر در بیاره تو مغزش چی میگذره درست عین هیون
جونگین یهویی با نگاه ملتمسی برگشت سمت فلیکس که اون رو شکه کرد_هیونگ...میتونی اثر انگشت پیدا کنی روی این کاغذا؟؟؟؟
_اممم...مطمئن نیستم ..اخه ببین این کاغذا بنظر خیلی قدیمی میان انقدر بافتشون ضخیمه شاید اثر انگشتی پیدا نشه از یه طرف جناب هوانگ جرواجرش کرد .....
نگاه کردن به صورت جونگین که کاملا مشتاق بود اما یهو غمگین شد یکم رفت رو مخش
_باشه بزار یه چک میکنیم...
کاغذ های پاره شده برداشت و افتاد به جونشون تا شاید بتونه یه اثر انگشتی پیدا کنه
.
.
.
۲ روز گذشت
۲ روز بود که جونگین سعی میکرد هیون رو اروم کنه
۲ روز بود که هیون عین دیوانه ها دنبال مدرکی بود که اون عوضیو پیدا کنه
جونگین هم تو این مدت کلافه شده بود هر چی باشه دوست نداشت هیونجین رو تو این وضع ببینه تو این مدت حتی یه مکالمه درست و حسابی با هم نداشتن
تنها چیزی که جونگین بهش امید داشت فلیکس بود همش امیدوار بود بتونه چیزی پیدا کنه برای همین تو کل روز چشمش به موبایلش بود تا به محض اینکه زنگ خورد جواب بده و همین اتفاق هم افتاد با تماسی که از فلیکس دریافت کرد بلافاصله جواب داد
_الو هیونگ؟...
YOU ARE READING
CONRTOL(hyunin)
Action💫You got me out of control💫 کاپل : هیونین ژانر : جنایی ، رومنس ، عاشقانه ، حقوقی، فانتزی ،روانشانسی ، رمز الود خلاصه داستان: هوانگ هیونجین کاراگاه خبره دایره جنایی کاراموزی رو میپذیره که با قدرت عجیبش مسیر زندگیش رو تغییر میده .... حالا بنظرتون س...