*پ.ن بنام خدا بزارید همینجا بگم که احتمال بالا به غلط املایی و اینجور چیزا زیاد مواجه بشین چون وقت ادیتش رو نداشتم ...
چشماشو اروم از هم باز کرد تو فضای نا اشنایی بیدار و با درد شدیدی که تو گردنش پیچید ناله ای کرد و سعی کرد بدون اینکه گردنشو ککون بده بلند شه
_اهههه...من چرا رومبلم ..ایشش
نرمشی به گردنش داد اما بخاطر نوع ناجور خوابیدنش گردنش نابود بود
نگاهش که به دیوار روبه روش خورد متوجه ساعت شد و با دیدن ساعت ۱۰ هوش از سرش پرید_اووو شتتت....
سریع از جاش بلند شد اما دوباره این گردن لنتی گرفت
_ایی شتت...خدا نکشت هیون ...یه بالش نمیتونستی به من بدی
همونطور که غر میزد با موهای جنگلی رفت سمت اتاق هیون
_پس یانگ کوش؟
وقتی جونگین رو تو حال ندید از خودش پرسید
وارد اتاق هیون شد و با دیدن صحنه رو به روش اول گوش رو در اورد و یه عکس گرفت و بعد نچ نچی کرد سرشو به چپ راست تکون داد_مارو باش با کیا اومدیم سیزده بدر ...از دست این ملت ...
وقتی به جونگین که توی بقل هیون مچاله شده و مثل توپ شده بود و هیونی که عین یه شیر که طعمس رو گرفته جونگین رو گرفته بود نگاه میکرد گفت
ازونجا که وقت رومانتیک بازی و اینا نداشتن و نمیتونست مسالمت امیز بیدارشون کنه مشتش رو محکم به در کمد کوبید که صدای بلندی تو اون اتاق تولید کرد که باعث شد هر دو از ترس بپرن_کی ..چی شد...قاتل کجاست؟؟...کوش ...بنگ چان هیونگ؟
هیون با ترس از تخت پریده بود بیرون با چشمایی که حتی باز هم نبود داشت دور خودش میچرخید
جونگین هم که خیلی باوقار فقط شکه شد و دستشو گذاشت رو قلبش_اهه...سونبه نیم ...این چه کاری بود ؟....
جونگین با ناله گفت
_فعلا خودتونو جمع کنید یچی بخوریم باید بریم دیر شد
چان گفت و رفت که بره و اشپز خونه ببینه چیزی میتونه برا خوردن پیدا کنه یا نه
هیونجین هم هنوز تو دنیای خواب بود یکی از چشماش رو به زور باز کرد و با صدای گرفته و خابالودی پرسید_کجا بریم؟...کجا دیر شده؟؟...
جونگین به حالت اون لحظه هیون خنده ای کرد و از تخت بلند شد
_دفتر دادستانی دیگه ...دیشب خودت گفتی باید صب زود بریم
جونگین با خنده گفت
هیون هم با شنیدن حرف جونگین چشماش تا حد ممکن باز شد_اووو...شتتت....لعنت بهشششش
هیون سریع گفت و خودشو پرتاب کرد تو دستشویی و سریع صورتشو اب زد و اومد بیرون
KAMU SEDANG MEMBACA
CONRTOL(hyunin)
Aksi💫You got me out of control💫 کاپل : هیونین ژانر : جنایی ، رومنس ، عاشقانه ، حقوقی، فانتزی ،روانشانسی ، رمز الود خلاصه داستان: هوانگ هیونجین کاراگاه خبره دایره جنایی کاراموزی رو میپذیره که با قدرت عجیبش مسیر زندگیش رو تغییر میده .... حالا بنظرتون س...