23

2.7K 449 216
                                    

سوهو با ناباوری به برادرش نگاه کرد .

_ نیمه ات ؟ جئون جونگکوک نیمه توئه ؟

تهیونگ با استرس سرش رو به نشونه تائید تکون داد . از ری اکشن خانواده اش میترسید . با وجود این که به جونگکوک اطمینان داده بود که خانواده اش همه چیز رو درک میکنن اما خودش میترسید . خانواده تهیونگ همیشه روی راستگویی تاکید خاصی داشتن . تهیونگ اولین چیزی که به عنوان یک کودک از مادرش یاد گرفته بود این بود که تحت هیچ شرایطی دروغ نگه حالا چه طور میتونست با اون ها رو به رو بشه و بگه قراره بقیه عمرش رو بر پایه یه دروغ بزرگ زندگی کنه ؟

آیرین که تا اون لحظه ساکت بود بالاخره لب باز کرد :

_ پس جی هوپ چی ؟ اونا سال هاست که نیمه همدیگه اعلام شدن ...

تهیونگ با لکنت جواب داد :

_ خب ... این یه دروغ بود ... جونگکوک و جی هوپ برای این که بتونن وارد گروه بشن تظاهر کردن نیمه همدیگه ان ...

با دیدن اخم کوچکی که روی صورت برادرش شکل گرفت سریع ادامه داد :

_ ولی اون اصلا اون جوری که فکر میکنی نیست هیونگ ... به خاطر دروغی که سال ها پیش و شاید به خاطر بچگیش گفته نمیتونی شخصیت الانش رو قضاوت کنی ... اون واقعا فوق العاده اس و من عا...عاشقشم ...

سرخ شد و نگاهش رو از برادرش گرفت . اعتراف به عاشق شدن جلوی برادر بزرگتری که مثل پدرش از مراقبت میکرد کار راحتی نبود .

آیرین و سوهو با دیدن خجالت تهیونگ به هم نگاه کرد و لبخند کوچیکی زدن .

_ واقعا دوستش داری یا فقط چون آیدل مورد علاقه ات نیمه ات از اب دراومده این حرف رو میزنی ؟

_ نه هیونگ من واقعا عاشقشم مطمئنم حتی اگر ایدل هم نبود و به عنوان دو تا ادم معمولی همدیگه رو ملاقات میکردیم باز هم همین جوری عاشق میشدم ... باید ببینینش مطمئنم شما هم ازش خوشتون میاد ... امکان نداره ببینینش و عاشقش نشین ...

_ باشه پس برای شام دعوتش کن ... دوست دارم ببینمش ...

*****

_ خیلی زود نیست ؟ من هنوز اماده نیستم ...

روی تختشون توی بغل هم خوابیده بودن . سر تهیونگ روی سینه ی جونگکوک بود . شنیدن صدای قلب پسر کوچکتر بهش ارامش میداد .

تهیونگ سرش رو از روی سینه کوک بلند کرد و در حالی که چونه اش رو روی سینه پسر کوچکتر میگذاشت با لبخند شیفته ای بهش نگاه کرد .

_ آماده برای چی ؟ فقط قراره با برادرم و همسرش شام بخوریم ... همین ... باور کن چیز خاصی نیست ...

جونگکوک دستش رو توی موهای تهیونگ فرو برد و درحالی که نوازشش میکرد گفت :

_ بهشون گفتی ؟ که ... من دروغ گفتم ...

Soulmates Band ( taekook _ canon )Where stories live. Discover now