_ واییییییی خدااااا .... چه جوری میتونه اینقدر کیوت و خوشگل باشه ؟؟؟ خرگوش نازم ...
همکارای تهیونگ حتی سرشون رو هم بالا نیوردن . شاید اوایل که این رفتارای عجیب و غریب رو میدیدن واکنش نشون میدادن مثل یه پوزخند یا نگاه هایی با محتوای " این پسره خل شده " اما بعد از مدتی این قدر عادی شده بود که اگر حتی یه روز در حال ذوق کردن برای آیدل مورد علاقه اش نمی دیدنش نگران میشدن که نکنه مریض شده .
البته لفظ آیدل مورد علاقه یکم بی انصافی بود . تهیونگ به معنی واقعی کلمه عاشق جونگکوک بود . از اولین روزی که عکسش رو دیده بود بهش دلباخته بود و میگفت که حس میکنه اون نیمه گمشده شه که البته این حرفش همیشه با پوزخند از طرف غریبه ها و نگاه های دلسوز از طرف دوست ها و خانوادش همراه بود .
در واقع خیلی از فن گرل ها بودن که خودشون رو میکشتن تا بتونن به یه فن ساین برن و با گرفتن دست آیدلشون تبدیل به نیمه گمشده اون ها بشن . ولی در مورد تهیونگ اشکال بزرگی وجود داشت ... جونگکوک خیلی وقت بود که نیمه اش رو پیدا کرده بود ... جانگ هوسوک ... تهیونگ با به یاد آوردن اون اسم یکم غمگین شد . کاش حداقل میتونست ازش متنفر بشه ... ولی کدوم آدم سالمی میتونه از اون سان شاین دوست داشتنی متنفر باشه ؟
_ کیم تهیونگ... به خاطر خدا ... وسط فن بوی بازی هات یکمی هم کار کن ...
بکهیون در حالی که غرغر میکرد اسپنکی به باسن تهیونگ زد و از کنارش رد شد .
تهیونگ با عجله صفحه گوشیش رو قفل کرد . بعدا هم میتونست به فتوشات های کوکی زل بزنه و ذوق کنه .
در حالی پیش بندی رو دور کمرش می بست به خودش یادآوری کرد که برای دوربین قدیمیش فیلم نو بخره و بعد لبخند دوست داشتنی مستطیلیش رو روی لب های صورتیش آورد و رفت تا سفارش میز سه رو بگیره .
تهیونگ دانشجوی عکاسی بود . با اسم هنری وانته که به اختصار وی گفته میشد . در واقع عکاس خیلی خوبی هم بود اما درآمدی که ازش داشت کافی نبود و مجبور بود برای دادن هزینه های تحصیلش کار کنه . البته خانواده اش هم تامینش میکردن ولی حس استقلالی که این شغل پاره وقت بهش میداد رو دوست داشت حتی اگه حقوق ناچیزی داشت .
در همون حین که داشت برای یکی از مشتری ها قهوه اسپرسوی تلخ رو آماده میکرد فکر کرد که اگر جونگکوک یه دفعه از در بیاد تو و یه آمریکانو سفارش بده چی کار میکنه ... میدونست که جونگکوک از قهوه تلخ خوشش نمیاد پس یه چیز شیرین تر سفارش میده . نه مثل اون اسپرسو ... تلخ تلخ ... صورتش رو جمع کرد ... خودش اصلا قهوه دوست نداشت ... خنده دار بود که هر روز چیزی رو برای مردم سرو میکرد که خودش هیچ علاقه ای بهش نداشت .
_ کیم تهیونگ ... وانته ... وی ... اوی ... دوباره رفتی توی هپروت ؟ این دفعه به چی فکر میکنی ؟ عروسیت با جونگکوک ؟
YOU ARE READING
Soulmates Band ( taekook _ canon )
Fanfictionمتوقف شده بی تی اس ... معروف ترین بند جهان ... ولی اون ها علاوه بر موسیقی فوق العاده شون یه ویژگی منحصر به فرد دیگه هم دارن ... هر شش عضو گروه سولمیت همدیگه هستن ... نامجین ...یونمین ... هوپکوک و کیم تهیونگ اون فقط یه فن بوی معمولیه که کراش عمیقی...