جونگکوک تقریبا تهیونگ رو به کناری شوت کرد و فوری از جاش بلند شد .
هوسوک با حالتی گیج بهشون خیره شده بود .
_ این موقع شب رو پشت بوم چی کار میکنید ؟
_ ما ... اهممم خب ... اومده بودیم سر قرار ...
هوسوک نگاهی به دور و برش انداخت و وقتی میز و صندلی ها رو دید لبخند عجیبی زد :
_ قرار اول ما بهتر نبود ؟
جونگکوک به تته پته افتاد .
_ ه_هیونگ ...
هوسوک روش رو برگردوند و با صدایی خش افتاده گفت :
_ مهم نیست ... هیچ وقت مهم نبود ... به کارتون برسید مزاحم نمیشم ...
و به سرعت به عقب برگشت و رفت .
توی اون لحظه تنها چیزی که تو ذهن تهیونگ میگشت این بود که " مگه قرار اولشون چه شکلی بوده ؟ " و به زبون آوردش .
_ قرار اولتون چه شکلی بود ؟
جونگکوک با اضطراب به تهیونگ نگاه کرد :
_ مهم ... مهم نیست ته ...
_ چرا مهمه بگو
_ رفتیم لب ساحل ... موقع غروب ...
تهیونگ به خودش خندید . چه جوری فکر کرده بود یه میز و صندلی روی پشت بوم جونگکوک رو تحت تاثیر قرار میده ؟
_ حق با اون بود ... قرار اول شما دو تا خیلی بهتر بوده ...
و بدون این که به جونگکوک فرصت حرف زدن بده از پشت بوم خارج شد و به طرف آسانسور رفت . جونگکوک دنبالش رفت ولی قبل از این که بتونه حرفی بزنه در های اسانسور که باز شد با یونمین مواجهه شدن . جیمین بهشون فرصت نفس کشیدن هم نداد و پرید و بغلشون کرد .
_ خدا رو شکر که سالم هستین ...
تهیونگ با چهره ای بی احساس عقب کشید و گفت :
_ باید برگردم خونه ... دیر کردم نگرانم میشن ... گوشیمو میدی ؟
جیمین بهت زده گوشی رو از جیبش دراورد و به تهیونگ داد .
تهیونگ بدون حرف وارد اسانسور شد و دکمه طبقه همکف رو زد و وقتی جونگکوک و یونمین توی طبقه ای که استودیوهاشون قرار داشت پیاده شدن حتی یک کلمه حرف نزد .
بعد از بسته شدن در آسانسور و رفتن تهیونگ جیمین با نگرانی به سمت جونگکوک برگشت و گفت :
_ چی شد ... چرا همه چیز به هم ریخت ؟
جونگکوک با صدای خفه ای جواب داد :
_ هوسوک هیونگ اومد ... میدونی که چه قدر روش حساسه ...
_ تو خوبی ؟
YOU ARE READING
Soulmates Band ( taekook _ canon )
Fanfictionمتوقف شده بی تی اس ... معروف ترین بند جهان ... ولی اون ها علاوه بر موسیقی فوق العاده شون یه ویژگی منحصر به فرد دیگه هم دارن ... هر شش عضو گروه سولمیت همدیگه هستن ... نامجین ...یونمین ... هوپکوک و کیم تهیونگ اون فقط یه فن بوی معمولیه که کراش عمیقی...