12

2.8K 532 181
                                    

جونگکوک تقریبا تهیونگ رو به کناری شوت کرد و فوری از جاش بلند شد .

هوسوک با حالتی گیج بهشون خیره شده بود .

_ این موقع شب رو پشت بوم چی کار میکنید ؟

_ ما ... اهممم خب ... اومده بودیم سر قرار ...

هوسوک نگاهی به دور و برش انداخت و وقتی میز و صندلی ها رو دید لبخند عجیبی زد :

_ قرار اول ما بهتر نبود ؟

جونگکوک به تته پته افتاد .

_ ه_هیونگ ...

هوسوک روش رو برگردوند و با صدایی خش افتاده گفت :

_ مهم نیست ... هیچ وقت مهم نبود ... به کارتون برسید مزاحم نمیشم ...

و به سرعت به عقب برگشت و رفت .

توی اون لحظه تنها چیزی که تو ذهن تهیونگ میگشت این بود که " مگه قرار اولشون چه شکلی بوده ؟ " و به زبون آوردش .

_ قرار اولتون چه شکلی بود ؟

جونگکوک با اضطراب به تهیونگ نگاه کرد :

_ مهم ... مهم نیست ته ...

_ چرا مهمه بگو

_ رفتیم لب ساحل ... موقع غروب ...

تهیونگ به خودش خندید . چه جوری فکر کرده بود یه میز و صندلی روی پشت بوم جونگکوک رو تحت تاثیر قرار میده ؟

_ حق با اون بود ... قرار اول شما دو تا خیلی بهتر بوده ...

و بدون این که به جونگکوک فرصت حرف زدن بده از پشت بوم خارج شد و به طرف آسانسور رفت . جونگکوک دنبالش رفت ولی قبل از این که بتونه حرفی بزنه در های اسانسور که باز شد با یونمین مواجهه شدن . جیمین بهشون فرصت نفس کشیدن هم نداد و پرید و بغلشون کرد .

_ خدا رو شکر که سالم هستین ...

تهیونگ با چهره ای بی احساس عقب کشید و گفت :

_ باید برگردم خونه ... دیر کردم نگرانم میشن ... گوشیمو میدی ؟

جیمین بهت زده گوشی رو از جیبش دراورد و به تهیونگ داد .

تهیونگ بدون حرف وارد اسانسور شد و دکمه طبقه همکف رو زد و وقتی جونگکوک و یونمین توی طبقه ای که استودیوهاشون قرار داشت پیاده شدن حتی یک کلمه حرف نزد .

بعد از بسته شدن در آسانسور و رفتن تهیونگ جیمین با نگرانی به سمت جونگکوک برگشت و گفت :

_ چی شد ... چرا همه چیز به هم ریخت ؟

جونگکوک با صدای خفه ای جواب داد :

_ هوسوک هیونگ اومد ... میدونی که چه قدر روش حساسه ...

_ تو خوبی ؟

Soulmates Band ( taekook _ canon )Where stories live. Discover now